سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوان شیعه

عشق و جوانى(دختران بخوانند)

عشق و جوانى

احـسـاسـهاى محبت آمیزى که در دوران جوانى رخ مى دهد و تحت عنوان عشق خوانده مى شود, ممکن است مورد سوء استفاده قرار گرفته و جوان را از جاده مستقیم کمال , منحرف سازد.

عشق , نوعى کشش و جاذبه اى نیرومند است که بین انسان و یک موجود خارجى , براى رسیدن به یک هدف , ایجاد مى گردد.

اگـر مـنـشـأ آگـاهـانـه و مـبـدئى الهى داشته باشد, یکى از عالیترین تجلیات روحى انسان و از پرشکوه ترین جلوه هاى آفرینش به شمار مى رود.

اما اگر همین جاذبه عشق تنها ریشه اى غریزى و شهوانى داشته باشد و منشأ شیطانى پیدا کند, از مظاهر نفس اماره بوده و در این حالت , عقل و ایمان را در وجود آدمى تضعیف مى کند, بطورى که فـرد عـاشق , دیوانه وار براى رسیدن به معشوق خود, به هر کار نامشروعى دست مى زند تا به کام خودبرسد, حتى اگر در نظر مردم هم رسواییهایى به بار آورد.

دختران جوان باید مراقب این دامهاى خطرناک و گوناگون باشند که با نام دروغین عشق پاک بر سر راه آنان قرار مى گیرد.

دامـهـایـى که پس از افتادن در آن , غالبا رهایى از آن بسیار دشوار است و کفاره لحظه اى غفلت و خـوش بـیـنى بیجا و تسلیم شدن در برابر الفاظ ریاکارانه و توخالى را گاهى در یک عمر نمى توان پرداخت .

دخترانى که از نظر محبت کمبودهایى داشته و در محرومیت به سر برده باشند, خیلى زود تسلیم این اظهار عشقها و محبتهاى ظاهرى و دروغین شده و به دام افراد منحرف و حرفه اى مى افتند.

اگر پسر و دختر جوان , در ابتداى بلوغ , بناى مهم و مقدس ازدواج خود را با انحراف جنسى آلوده نکنند و با حفظ احساسات پاک تا زمان مناسب ,صبر کنند و بطور منطقى و آگاهانه , اساس ازدواج را بـر مـعـیارهاى ارزشمند و والا قرار دهند, سعادت زندگى آنان تضمین خواهد شد, زیرا علاقه وعشق آنها به یکدیگر مبنایى الهى و معنوى داشته و چنین بنایى بسیار محکم و استوار خواهد بود و پس از تشکیل خانواده از هم نخواهد پاشید.

اقدام شتاب زده در این باره در ابتداى جوانى , موجبات سرگردانى و رسوایى و بدعاقبتى را براى آنان به بار خواهد آورد, بنابر این محبت و عشقى مطلوب است که در سایه ایمان به خدا و با در نظر گرفتن شرایط مناسب و آمادگى روحى , اقتصادى , شغلى حاصل شود.

چـنـیـن انـتـخـابـى براى جوان , قابل اطمینان بوده و مى تواند مقدمه یک زندگى آرامبخش و سعادتمندانه باشد.

در غیر این صورت , دوستیها و دلبستگیهاى غیر عاقلانه , که تفکرى منطقى به دنبال آن نباشد, با کـمـال تـأسـف موجب ارتباطهاى نامشروع به صورت نامه , تلفن و ملاقات در کوچه و خیابان  مـى شـود کـه عـشـقـهـاى دروغـیـن و هوسهاى زودگذرى بیش نخواهد بود و نقطه پایانى آن ارضـاى کـامـجـویـیـهاى گناه آلود و بى قید و شرط است و پس از آن با فرونشستن آتش هوس و شـهـوت از یـکدیگر جدا شده و بعد از اندکى همه چیز فراموش مى گردد و عشق سوزان مبدل به حـالـت پـشـیمانى و غم و اندوه و بى آبرویى و سردرگمى , در آغاز زندگى خواهد شد و این خود اختلالها وناسازگاریهاى مراحل بعدى زندگى را به دنبال خواهد داشت .

مـیـدان نـدادن بـه عقل و بازگذاردن عرصه شهوت , چشم و گوش انسان را کور و کر مى کند, بـطـورى کـه عـواقب وخیم و خطرناک آن را تنها پس ازارتکاب عمل مى فهمد, زیرا قبل از عمل , رسوایى کار ناپیدا و پوشیده است.

مراقبتهاى لازم دختران جوان

1 ـ دختر جوان باید خود را از محیطها و موقعیتهاى تحریک آمیز دور نگه دارد و از گوش دادن به موزیکهاى محرک و دیدن فیلمهاى فاسد اجتناب ورزد.

2 ـاز پوشیدن لباسهاى تنگ و چسبنده , حتى در مقابل برادر و خویشان محرم خود هم , خوددارى کند.

3 ـ خود را از محیطى که مورد نگاه نامحرم است , دور نگاه دارد.

لذا حضرت زهرا(س) یکى از ویژگیهاى زن پارسا را این مى داند که او مردها را نبیند و خود نیز مورد دید مردها قرار نگیرد.

4 ـ تـخـیـلات و تـفکرهاى خود را کنترل کند و بداند هر چه که به ذهن و اندیشه اش مى گذرد, خـداونـد بـر آن آگـاه است و او در این زمینه مسئولیت دارد و باید تنها به آنچه که عقل و قوانین شرعى تأیید مى کنند و مجاز مى دانند, بیندیشد تا رستگار شود.

تـخـیـل و تصور درباره مسائل جنسى و شهوت انگیز منجر به تحریکهاى مداوم گردیده و نیروى حیات را از بین برده و انسان را از مسائل حقیقى وواقعى زندگى باز مى دارد.

5 ـ بیکارى منشأ تمام انحرافها و فسادهاست , دختر جوان باید با یاد گرفتن آشپزى و... زمینه موفقیت آینده خود را فراهم سازد.

6 ـ در جـلـسه هاى فرهنگى و مذهبى شرکت نماید و سؤالات و پرسشهایى که برایش پیش مى آید مطرح کرده و پاسخ آنها را بیابد.

7 ـ تـوجـه داشـتـه بـاشـد که در ایام عادت ماهانه از ورزشهاى سخت و سنگین و کارهاى دشوار خوددارى نماید و از آب سرد و شنا در آن بپرهیزد.

همچنین از عدم تعادل و بى قواره شدن بدن ناراحت نباشد, زیرا که پس از دوران بلوغ وضعش به تدریج عادى و متناسب خواهد شد.

8 ـ بـا دوستان مؤمن و خوب رفت و آمد و مجالست داشته باشد,حتى المقدور سعى کند نمازها را در اول وقت به جا آورد.

اگر دوستدار سعادت آینده خود است باید مطلقا از همنشینى و رفت و آمد با دوستان بى بندوبار و منحرف (ولو از نزدیکان و خویشاوندان ) دورى گزیند.

9 ـ قـبـل از خـوابیدن حتما وضو بگیرد و در هنگامى که به بستر مى رود سوره هاى قل اعوذ برب الـفـلـق و قل اعوذ برب الناس (معوذتین ) وآیه الکرسى  را با توجه و حضور قلب بخواند و با ذکرخدا به خواب برود.

10 ـ پـرخورى و تغذیه مداوم از مواد مقوى و گرم و محرک , علاوه بر اختلالهاى جسمى , همیشه مـقـدارى انـرژى و نـیـروى مازاد بر احتیاج , تولیدخواهد کرد که این نیروى اضافى , محرک میل جنسى است .

افراط در پرخورى موجب حماقت و بروز خوى حیوانى در انسان است , لذا در تعالیم اسلامى توصیه شـده اسـت کـه مـسـتحب است سیرنشده ازسر سفره بر خیزیم و از پرخورى که مکروه بوده و از طرفى حرص و طمع به غذا که مذموم شمرده شده دورى جوییم .

رعایت اعتدال در غذا نیز لازم است , همچنین در هنگام عادت ماهانه از غذاهایى که اصطلاحا سرد است , باید خوددارى شود.

11 ـ دختر جوان باید حریم محرم و نامحرم را حفظ بنماید و از توقف در محل خلوت با فرد نامحرم جـدا دورى گـزیـنـد, زیرا شیطان ونفس اماره قوى است , اگر شخص ثالثى نباشد, وسوسه هاى شیطانى بر عقل انسان , غلبه کرده و زمینه انحراف و گناه براى هردوطرف , فراهم خواهد شد.

12 ـ از شوخى و خنده با نامحرمان خوددارى کرده و در صحبت کردن با آنان مراعات جدى بودن کـلام را بـنماید و حالت و صدا را طورى نازک وظریف نکند که موجب انحراف پسران جوان شود.

13 ـ جـوان بـاید تمایلات و افکار خود را از توجه به روابط نامشروع به روابط صحیح و مشروع و به سوى ازدواج و زندگى آینده معطوف سازد وبداند که دیر یا زود این ایام سپرى خواهد شدو او در آیـنـده اى نـه چـنـدان دور بـایـد بـه انـتـخـاب هـمـسـرى پاک بپردازد و در خود, آمادگیها و شایستگیهاى لازم را براى چنین زندگى سعادتمندانه که بیش از هر چیز, نیاز به سلامتى جسمى و روانى دارد, فراهم سازد.

همواره و در هر حال با ذکر و یاد خدا انس و الفت داشته باشد, زیرا در قرآن آمده است : آگاه باشید که تنها با یاد خدا قلبها آرامش مى یابد, (رعد/28)

همچنین هرکس از یاد خدا فاصله گیرد, زندگانى بر او سخت و دشوار خواهد گشت (طه/124)

دخـتـران جـوان بـاید قدر جوانى و پاکى خود را بدانند, در حفظ ونگهدارى آن , نهایت مراقبت را بنمایند و از معرض هرگونه تحریکها و وسوسه هاى شهوانى خود را دور کنند و به هیچ وجه حاضر نشوند در محیطهاى آلوده و با افراد منحرف و بى بندوبار مجالست و ارتباط داشته باشند.

البته در این راه گاهى ممکن است خللى در تصمیم آنان پدید آید, ولى باید استقامت و پشتکار را از دست ندهند و با ایمانى کامل به یارى خدا امیدداشته باشند تا در حفظ این پاکى موفق بمانند و عفت و نجابت خود را حفظ کنند.

 

 

 .

 

 


علل پیدایش انحراف جنسى

علل پیدایش انحراف جنسى

معمولا پیدایش روابط نامشروع و انحراف جنسى در جوان در اثر علتهاى زیر به وجود مى آید:.
1 ـ مساعد نبودن شرایط خانوادگى و محیط زندگى از نظر فرهنگی و مذهبی.
2 ـ رعایت نکردن حریم بین زن و مرد در خانه یا میهمانی ها و ...
3 ـ عدم توجه والدین به احکام دینى زناشویى درباره یکدیگر. واضح است که روابط زناشویی والدین باید کاملا مخفی باشد حتی بسیاری از شوخی ها و مسائل خصوصی به دور از چشم فرزندان باشد از این مهمتر پوشش نامناسب و آرایش مادر و خواهر در روحیه پسران بسیار تأثیر گذار است.
4 ـ بى توجهى در مجالستها و همنشینى با افراد بى بندوبار و لاابالى و خانواده هاى منحرف فامیل .بدیهی است که کلام آن ها، نوع زندگی آن ها، استفاده نامناسب از اینترنت، ماهواره و... موجب انحراف فرزندان می شود. البته در حد ضرورت و با رعایت این نکات رفت و آمد لازم است تا صله رحم بجا آورده شود.
5 ـ برنامه نداشتن در اوقات فراغت و بیکار بودن که شدیداً محرک امیال شهوانی است.
6 ـ رفت و آمد در محیطهاى آلوده و چشم چرانى .
7 ـ گـوش دادن بـه گـفـتـگـوهـاى افراد منحرف و آلوده درباره مسائل جنسى و کسب اطلاع نادرست و نامناسب و نداشتن آگاهى صحیح به مسائل بلوغ .
8 ـ نارساییهاى ذهنى و عدم کسب موفقیتهاى تحصیلى و درسى .
9 ـ خیال پردازیهاى انحراف آمیز در هنگام تنهایى و خلوت گزینى .برای رهایی از خیال پردازی ها باید خود را در امور مختلف مشغول کرده و هیچ فرصت خالی برای این کار باقی نگذاشت.
10 ـ تحریکهاى جنسى از طریق عکسها و تصویرها.
11 ـ ضعف ایمان و نداشتن تربیت صحیح دینى .
12 ـ همنشینى با دوست و رفیق منحرف .
همه اینها مى تواند زمینه هاى بروز انحرافات جنسى در نوجوان را فراهم سازد.
اگـر بـخـواهیم همه این عوامل را در یک کلام , خلاصه کنیم , باید بگوییم که رعایت نکردن راه و روش زنـدگـى و سـنـتـهـاى اسلامى در محیط خانوادگى و اجتماعى , چه در زمان کار و یا در ایـام فـراغـت , مـوجـبـات پـدید آمدن این انحرافات را فراهم خواهدساخت و همین طور اگر در ریشه هاى پیدایش انحرافات جنسى ک از قبیل روابط نامشروع بین دختر و پسر, همجنس گرایى ک تحقیق نماییم , مى بینیم که هر خانواده اى که دستورهاى اسلامى ,بخصوص حریم بین زن و مرد و دختر و پسر, را رعایت نکرده باشد, به نوعى از انواع انحراف جنسى مبتلا گردیده است
هشدار.
اگر جوان در هنگام پیدایش حالت انحراف جنسى به انحرافى بودن و خطرناک بودن عمل خود توجه نکند و آن را ترک ننماید,به زودى این رفتار, شکل عادت به خود مى گیرد, عـادتـى ریـشـه دار و کـشـنـده کـه جوان پاک را آلوده ساخته و نیروى شاداب جوانى و خلاقیت واسـتـعـدادهـاى او را بـه نابودى مى کشاند, بطورى که ادامه آن , موجب عواقب شوم و ناگوارى خواهد شد.
بـایـد دانـسـت کـه خـطرناکتر از این براى جوان پس از آگاهى به پى آمدهاى شوم آن، یأس و نـاامـیدى است که در راه مبارزه با این عادت به خود راه مى دهد, زیرا نومیدى بزرگترین سد راه نجات مبتلایان به این بیمارى خواهد بود.
پـس جوان به محض آگاهى به زیانها و خطرات این کار, بجاى هرگونه سستى و یأس و اضطراب بـى فایده , باید با اعتماد کامل به نصرت الهى , اقدام به ترک آن کند و بداند که اگر واقعا قصد ترک آن را داشته باشد, قطعا موفق خواهد شد .


لطیفه های جدید وهابیت

لطیفه های جدید وهابیت

وهابیها که به غیر از خود همه مسلمان ها را کافر دانسته و خون ان ها را مباح می دانند، هر از گاهی برای رفع خستگی و خنده مسلمانان و تمسخر ادیان دیگر فتاوای شاخ داری می دهند که با هیچ عقل و کتاب و سنتی مطابق نیست . نمونه هایی از آن را در زیر می بینید.

1- دیدن چهره‌ نامزد ازطریق اینترنت حرام است!     

مشاور وزارت دادگستری عربستان سعودی که در گذشته وجود رابطه میان دو نامزد از طریق اینترنت و دیدن چهره وی در یاهو مسنجر را اقدامی شرعی می‌دانست، به تازگی این کار را حرام اعلام کرده است.

شیخ "عبدالمحسن عبیکان" در این باره گفت: در گذشته اجازه داده بودم که مرد چهره نامزد خو را از طریق اینترنت ببیند اما اکنون به این نتیجه رسیدم که امکان دارد مرد ضعیف النفس باشد و در صورت ازدواج نکردن با آن دختر، از عکس او در فضای اینترنت سوءاستفاده کند بنابراین نظر قبلی خود را پس می گیرم و ارتباط از طریق اینترنت بدین شکل را حرام اعلام می‌کنم.

وی در ادامه افزود: هنگامیکه از من پرسیدند آیا جایز است که از طریق یاهو مسنجر چهره نامزد را دید یا خیر، چنین گفتم که اساسا دیدن چهره دختر پیش از ازدواج با هدف ازدواج حق مسلم مرد است و کار حلالی به شمار می‌رود و در سنت نبوی نیز چنین آمده اما اگر قرار باشد از طریق اینترنت موجب سوءاستفاده و نشر فحشا شود، بنابراین حرام است.

گفتنی است به رغم صدور چنین فتوایی اما به دلیل برخی عادات و تقالید بسیار سنتی و رادیکال موجود در عربستان سعودی که گاهی حتی مانع دیدن چهره دختر پیش از ازدواج می‌شوند، طی چند سال اخیر بسیاری از پسران از طریق اینترنت چنین کاری می‌کردند.

در‌ گذشته یعنی پیش از دسترسی افراد به اینترن، پسران عربستانی تنهای برای دانستن چگونگی چهره دختری که می‌خواستند با وی ازدواج کنند، به شرح، توضیح و توصیفاتی ک مادر یا خواهر خود که به خواستگاری می‌رفتند اکتفا می‌کردند.

2- البانی: شیر خواری بزرگان از نامحرم اشکالی ندارد

البانی در یکی از جلسه های درس خویش با استناد بر روایاتی وبالأخص روایتی أز عایشه میگوید که شیر خوردن حتى شیخ بزرگ أز نامحرم إشکالی ندارد وپسر رضاعی آن میشود .. حتى أگر أز شیر دهنده بزرگتر باشد .. !! دلیلش بر جواز هم روایت عایشه است وهم إین که إین أمر شهوت انگیز نیست

3- سرو چندین نوع غذا حرام است .  

مجله خانوادگی "روتانا" چاپ کشور اردن در شماره جدید خود اعلام کرد: «یکی از شیوخ وهابی، استفاده از رستوران‌های بوفه‌باز (سلف سرویس) که در آن چندین نوع غذا سرو می شود را حرام اعلام کرد»!

این در حالی است که بیشتر رستوران‌ها و هتل‌های عربستان و سایر کشورهای عربی از این نوع رستوران‌ها استفاده می‌کنند و مردم نیز نوعا به دلیل تنوع غذایی، این نوع رستورانها را ترجیح می‌دهند.

این فتوا با واکنش هتلداران و صاحبان رستوران‌ها و سایر اقشار مردم مواجه شده و آنها را دچار نوعی سردرگمی و عصبانیت کرده است.

در همین راستا یک مفتی وهابی دیگری نیز "میکی ماوس" را مرتد و ریختن خون آن را حلال کرده است!! فارغ از اینکه میکی ماوس یک شخصیت کارتونی بوده و همین موضوع موجب انفجار بمب خنده در خبرگزاری‌های غربی و آمریکایی شده و دستمایه طنز طنزپردازان گردیده است.


آخر الزمان

    نظر

 

نشانه های آخر الزمان

1- شیخ صدوق  در کتاب  ثواب الاعمال  از امام صادق «علیه السلام »   روایت  میکند  که پیامبر  اسلام «صلی الله

علیه واله »   فرمودند :   زمانی  بر این امت  خواهد آمد که  از قرآن  جز «رسم» و از اسلام  جز« اسم» نماند ,

آنها خود  را مسلمان  می نامند  در حالیکه   از اسلام  دورند,  مساجد  آباد ولی از لحاظ  هدایت  و تقوی  خالی و خراب است و  دانایان  آنها بدترین  دانایان  هستند . (یعنی  :درمقابل  طاغوت  و کفر و بدعت  در اسلام   قیام  نمی کنند.)

2-  همچنین  شیخ صدوق  در کتاب  کمال الدین  ازمحمد بن مسلم روایت  می کند  که از امام  باقر «علیه السلام » شنیدم  فرمودند :  قائم  ما  را خدا  با نصرت  مؤید  داشته  , زمین  زیر پایش  نور دیده  میشود , گنجها و معادن برایش آشکار  می گردد  سلطنتش  شرق و غرب  عالم را فرا می گیرد  و خداوند  بوسیله  او دین خود را  بر همه مسلکها و ادیان  باطله  غالب گرداند  ,هر چند  مشرکان  نخواهند,  و یرانه ای روی زمین  نمی ماند مگر آنکه   آنرا   آباد سازد  و عیسی «علیه السلام »    نازل شده و با او  نماز گزارد  من عرض کردم  یابن رسول الله  قائم شما  کی خواهد آمد ؟  فرمود: هنگامی که  مرد ها شبیه  زنها و زنها شبیه مردها  شوند  و زنها  بر زینها سوار گردند و گواهی زنها ی ناحق قبول افتد  و گواهی  عادلان  رد شود  و زنا و خوردن  ربا آسان شود و ...موقعی که امام عصر « عج »   آشکار شوند تکیه به کعبه  کرده و 313  مرد اطراف  او جمع  گردند. اولین سخن او اینست  { انا بقیه الله فی ارضه } منم  آن بقیه  سُفَرای الهی در روی زمین  و چون  ده هزار مرد نزد وی جمع  شوند  قیام  فرماید.

3- مولف کتاب« نوائب الدهرفی علائم ظهور », مرحوم سید حسن میر جهانی«  ره » حدود   پانصد مورد   از علائم  و حوادث قبل از ظهور  را بطور  مستند  نقل می فرمایند که بعضی از آنها عبارتند از :

1- اختلاف  بسیار در روی  زمین.

2-  خروج سفیانی که مردی است  از نسل یزیدبن معاویه  و مرد پلیدی است.

3-  کشف حجاب  و بی عفتی  در زنها  و شریک  شدن زنها  در تجارت  و تمکین  نکردن  از شوهرانشان

4-. تعطیل  شدن مساجد  تا چهل شبانه روز

5-  ظهور  فتنه  شدید در سال پیش از ظهور.

6-  زیاد شدن  مرض صرع و دیوانگی در اثر شدت  فتنه  و پریشانی.

7 -   ضایع کردن نمازها و پیروی  کردن از شهوات و کم شدن  امانتداری  در مردم.

8-کم شدن  کارهای  خیر و کم شدن  علماء حقیقی.

9-  رشوه گرفتن  قضات درحکم و ندانسته حکم کردن ایشان.

10- تدریس علوم باطله  برخلاف  دین و دستور قرآن کریم.

11-  کینه علماء دین در دل گرفتن  و سرزنش و بدگوئی آنان و کشتن و خوار کردن سادات.

12-  قرآن را باساز و آواز  خواندن.

13-  سخت شدن  دلها و خشک  شدن اشک  چشم  و بی اعتنائی به نصایح و پندها.

14- امر به معروف و نهی ازمنکر کننده را  سرزنش  و ملامت  کنند و او را  در این  کار نهی می نمایند.

15-  در هر سال  بدعتها و شر زیاد شود  غیبت کردن به نظر مردم شایسته  باشد .

16 -  مختصری از مالشان  را در طاعت پروردگار مصرف می کنند و بیشتر آنرا  مصرف غیر  طاعت  پروردگار  می نمایند.

17 -  قبور ائمه «علیهم السلام »   را با گلوله  خرا ب کنند.

18-   طلاق و جدائی   زیاد شود.

19-  دین به دنیا فروخته  شود و تعارفات دروغی دربین  مردم فراوان گردد.

در پایان  متذکر میشوم که همه ما موظفیم  که زمینه ساز حکومت  جهانی  حضرت مهدی «عج» باشیم  وآنکه؛ گناه درجامعه کم شود  امر به معروف و نهی از منکر  از اهم  واجبات  است و رشد فکری  و فرهنگی  ارتقاء پیدا کند  و تا زمانیکه مردم رشد فکر ی نداشتند  و قابلیت  پذیرش حکومت  حضرت  حجت نداشته باشند حضرت « علیه السلام » ظهور نخواهد کرد,

 منابع: مهدی موعود , ص 9612- سیره  عملی اهلبیت  « علیهم السلام » , سید کاظم ارفع


تشابه وهابیت و یهود

    نظر

د

ویژگی های مشابه بین وهابیت و یهود

وستان عزیز. در این مقاله قصد داریم در مقام قیاس بعضی از وجوه مشابه بین وهابیه سلفیه و یهود را با تکیه بر مؤلفات ابن تیمیه البحرانی ارائه دهیم.

1-  ابن تیمیه شیخ سلفیه، گفته در زمان رسول الله (ص) خاخام های یهودی نزد وی آمدند و مسأله تجسیم خداوند را به ایشان عرضه داشتند و پیامبر  درستی سخنان آنها را تصدیق نمود! و این یکی از موارد مشابه بین یهود و وهابیت تجسیم خداوند تعالی است!

2-  تورات نزد ابن تیمیه صحیح است و برای (مسلمانان) حجت می باشد به جز این عبارت که "عزیر پسر خداست"، یهودیان نیز به صحّت تورات اعتقاد دارند و اینکه آن حجت برای تمام مردم است!

3-  ابن تیمیه با شجاعت تمام از یهود دفاع می کند و می گوید: "همه یهودیان معتقد نیستند که عزیر پسر خداست! » او با جدیت تمام تلاش کرد که اثبات کند که جنس بازی اشکال ندارد! و لذا بر قوم یهود واجب است که سپاسگزار ابن تیمیه باشند! چرا که آنان وارثان اویند!

4- درنزد ابن تیمیه یهودیان اصلا اهل دروغ و تحریف نیستند، زیرا اگر چنین بود رسول الله (ص) آنان را انکار می کرد! پس تمام سخنان بزرگانشان درست است جزء فنحاص بن عازورا یا دیگران فقط...

5-  آنچه در قرآن و احادیث آمده -بر حسب اعتقاد وهابیت- موافق و مطابق تورات است! روشن است که ابن تیمیه در عبارت «موافق و مطابق» اغراق نموده و انسان باهوش معنی آن را می فهمد.     

6- آنها به عقیده یهود در تجسیم خداوند معتقدند و معتقدند این به توافق بین سخنان دو پیامبر الهی (موسی و محمد (ص)) و دو کتاب آسمانی (قرآن و تورات) دلالت دارد، و اگر غیر از این بود بین رسالت دو پیامبر انقطاع و گسیختگی به وجود می آمد...

7-  یهود و وهابیان هر دو معتقدند که پیامبران نیز مجسمه بوده اند!

8-  وهابیت، یهود را در تحریف تورات تبرئه می کنند به این دلیل که امت یهود با این کثرت و عظمت که در مشرق و مغرب زمین منتشرند، چه غرضی دارند که دروغ بگویند، و این دروغ آشکار وهابیت در تعظیم یهود است که از نادرستی سخنان آنان حکایت دارد! برای درک بیشتر این مطلب قسمتی از کتاب ((درء تعارض العقل و النقل)) تألیف ابن تیمیه ص88 ، را در ذیل می آوریم:

 "معلوم است که همه یهودیان معتقد نیستند که عزیر پسر خداست و این سخن را فقط یک طایفه از آنان گفته اند کسانی مثل فنحاص بن عازورا و ... و به طور کلّی معتقدان به آن عده کمی هستند. امّا صفاتی از خدا در تورات آمده که مخالفان آنها را تشبیه و تجسیم می دانند، بلکه اینطور نیست؛ چرا که آن صفات در اثبات مکان برای خدا و تکلّم او با صدای خودش است و اینکه خدا آدم را به صورت خود خلق نمود و امثال این امور، اگر  چیزهایی که یهود می گویند دروغ باشد مسلماً پیامبر آنها را انکار می کرد و مسأله آن را بیان می نمود! و از طرف دیگر بیان قرآن موافق چیزی است که در تورات آمده است! قبلاً هم گفتیم که همه اینها ضرورتاً به پیروی موسی از محمد و محمد (ص) از اهل کتاب منجر نمی شود و این بر صدق قول دو پیامبر و دو کتاب عظیم آنان دلالت دارد!"

منبع: شبکه انصار

ترجمه: سلام شیعه


تحقیق در ازدواج

ضرورت و چگونگی تحقیق در مسأله ازدواج
مسأله‌ تحقیق‌ و شناخت‌ پیش‌ از ازدواج‌ از مسائل‌ بسیار مهم‌ و دارای‌ نقش‌ سرنوشت‌ ساز برای‌ خانواده‌هاست‌. 
چند نکته مهم
 1ـ در انتخاب همسر آینده‏تان عجله نکنید بلکه تا مطمئن نشده‏اید که ویژگی‏های یک همسر خوب را دارد، اقدام نکنید.
  4ـ در امتیازبندی به افراد، بالاترین امتیاز را به اخلاق و ایمان و تقوای فرد بدهیم و بعد به موقعیت شغلی و میزان تحصیلات و موقعیت خانوادگی و زیبایی ظاهر و امثال آن. 
  6ـ در تحقیق و شناخت از همسر آینده هرگز نباید به گفتگوهای مستقیم با طرف مقابل اکتفا کرد، زیرا معمولاً کشش و جاذبه جنس مخالف مانع از این می‏شود که افراد بتوانند درک صحیحی از یکدیگر داشته باشند. غیر از این که در این گونه ملاقات‏ها هر یک از طرفین سعی می‏کند بهترین تصویر را از خود نشان دهد و نقطه ضعف‏هایش را پنهان نماید. به همین جهت زود به نتیجه می‏رسند و یکدیگر را انتخاب می‏کنند.
4- وقتی‌ سخن‌ از شناخت‌ و تحقیق‌ به‌ میان‌ می‌آید، هرگز نباید انتظار یافتن‌ راهی‌ را داشت‌ که‌ به‌ طور کامل‌ بتوان‌ طرف‌مقابل‌ را شناخت‌. چنین‌ چیزی‌ به‌ سادگی‌ ممکن‌ نیست‌؛ چه‌ بسا کسانی‌ سال‌ها با یکدیگر زندگی‌ کرده‌ و هنوز شناخت‌ دقیقی‌از هم‌ ندارند. بنابراین‌ باید در جست‌ و جوی‌ راهی‌ بود که‌ حداکثر اطلاعات‌ لازم‌ را در اختیار انسان‌ قرار دهد.
5- در این‌ جست‌ و جو، باید آسیب‌های‌ مسأله‌ را به‌ خوبی‌ در نظر داشت‌، چه‌ بسا برخی‌ از راه‌ها بتواند پاسخگوی ‌بسیاری‌ از پرسش‌ها باشد، ولی‌ در کنار آن‌ مفاسد و ضررهای‌ دیگری‌ پدید آید. بنابراین‌ باید راهی‌ را پیمود که‌ کمترین‌پیامدهای‌ ناگوار را در بر داشته‌ باشد.
6- راه‌هایی‌ که‌ معمولا پیشنهاد می‌شود، اتکای‌ زیادی‌ به‌ شخص‌ عامل‌ و چگونگی‌ به‌ کارگیری‌ آن‌ نیز دارد؛ یعنی‌، چه‌بسا شیوه‌ واحدی‌ را دو نفر به‌ کار گیرند و یکی‌ بر اثر هوش‌ و فراست‌ و کار بست‌ صحیح‌ آن‌، بتواند بهترین‌ نتایج‌ را به‌ دست‌آورد؛ ولی‌ دیگری‌ به‌ نتایج‌ لازم‌ و کافی‌ نرسد.
7- به‌ کارگیری‌ راه‌های‌ پیشنهادی‌ لزوما به‌ معنای‌ تضمین‌ زندگی‌ سالم‌ در آینده‌ نیست‌، بلکه‌ به‌ معنای‌ آن‌ است‌ که‌ دقت‌در به‌ کارگیری‌ آنها، موجب‌ کاسته‌ شدن‌ اختلافات‌ خانوادگی‌ ناشی‌ از عدم‌ شناخت‌ می‌شود. بنابراین‌ در این‌ مسائل‌ نبایدانتظار همه‌ یا هیچ‌ داشت‌؛ یعنی‌، نمی‌توان‌ در جست‌ و جوی‌ چیزی‌ بود که‌ بدون‌ استثنا نتیجه‌ بخش‌ باشد و اگر چنین‌نتیجه‌ای‌ نداد بگوییم‌ پس‌ دیگر هیچ‌؟!
بهترین‌ راه تحقیق
 بهترین‌ راهی‌ که‌ می‌توان‌ پیشنهاد کرد، روش‌ ترکیبی‌ «مشاوره‌» به‌ اضافه‌ «رابطه‌ کنترل‌ شده‌ و هنجاری‌»است‌. این‌ روش‌ دوگانه‌ به‌ طور سنتی‌ در جامعه‌ ما معمول‌ بوده‌ است‌ و امروزه‌ نیز با گسترش‌ و سازمان‌ یافتگی‌ بخش‌ اول‌،باید آن‌ را تکمیل‌ کرد.
توضیح‌ آنکه‌: به‌ طور سنتی‌ ازدواج‌ در ایران‌ چنین‌ بوده‌ که‌ نزدیک‌ترین‌ افراد خواستگار، برای‌ یافتن‌ همسر به‌ وی‌ مدد رسانده‌ و در یافتن‌ شخص‌ و معرفی‌ به‌ وی‌ و بیان‌ خصوصیات‌، او را مدد رسانده‌ و به‌ رایزنی‌ می‌پرداخته‌اند. این‌ امر معمولادر ازدواج‌های‌ فامیلی‌ و منطقه‌ای‌ و در محیط‌های‌ کوچک‌ که‌ فرد مورد نظر برای‌ نزدیکان‌ خواستگار شناخته‌ شده‌ می‌باشند، بسیار روش‌ خوبی‌ است‌، ولی‌ با توجه‌ به‌ گسترش‌ شهرها، ازدیاد جمعیت‌ و یا ازدواج‌ با افراد دوردست‌ و از شهر و دیاری‌دیگر، عوامل‌ فوق‌ نمی‌توانند کارآیی‌ لازم‌ را داشته‌ باشند.
مرحله‌ دوم‌ که‌ رابطه‌ کنترل‌ شده‌ و هنجاری‌ است‌، همان‌ گونه‌ که‌ از دیر زمان‌ در جامعه‌ ما معمول‌ بوده‌، می‌تواند هم‌ اکنون‌نیز ادامه‌ یابد؛ یعنی‌، پس‌ از بررسی‌های‌ لازم‌، طرفین‌ مدتی‌ نامزد پیش‌ از عقد می‌شوند و تا مدتی‌ به‌ طور محدود و حساب‌شده‌ و با آگاهی‌ و نظارت‌ خانواده‌ دو طرف‌، رفت‌ و آمدهایی‌ آغاز می‌شود. در این‌ مدت‌ شخص‌ می‌تواند بررسی‌های‌دقیق‌تری‌ به‌ عمل‌ آورد و آگاهی‌های‌ افزون‌تری‌ کسب‌ نماید و خود را برای‌ ازدواج‌ آماده‌ سازد و یا اگر خدای‌ نخواسته‌ طرف‌مقابل‌ را مناسب‌ ندید ترک‌ ازدواج‌ نماید.
افزون‌ بر آنچه‌ ذکر شد راه‌هایی‌ برای‌ چگونگی‌ تحقیق‌ و شناخت‌ در امر ازدواج‌ پیشنهاد می‌شود.
 راه‌ها و چگونگی تحقیق
1. بررسی خصوصیات خویشان نزدیک شخص
برخی از ویژگی‌ها و صفات مانند، شرافت خانوادگی در یک فامیل و خانواده گسترده و همگانی است‌. این معیار، راهنما و راه‌گشای خوبی در امر تحقیق است‌. می‌توان با بررسی ویژگی‌های خویشان‌، به این نتیجه رسید که این صفت در فرد مورد نظر نیز وجود دارد. 
البته در مواردی استثناء نیز وجود دارد.
2. تحقیق از نزدیکان او 
بستگان "شخص‌" از روحیات‌، اخلاق و کردار "او" باخبرند. می‌توان از آنان دربارة "فرد مورد نظر" تحقیق کرد. البته باید متوجه بود که خویشان‌، مصلحت ‌کاری نکنند.
3. تحقیق از دوستان نزدیک او: همکلاسان‌، همکاران و دوستان نزدیک که مدت با او در تماس و معاشرت و دوستی بوده‌اند، موارد خوبی برای تحقیقند.
4. تحقیق از معلّم‌ها و مدیران او: این افراد ممکن است مطالبی درباره "شخص مورد نظر" بدانند که حتی خویشان و دوستان نزدیکش هم ندانند. معمولاً راه برای تحقیق از دو راه پیش بهتر است‌. 
5. فرستادن پیک: با ارسال پیک‌های عاقل‌، خیرخواه‌، امین و دارای تجربه‌، تا حدود زیادی می‌توان از وضع زندگی و حرف‌هایی که می‌زنند به حالات فرد مورد نظر و خانواده‌اش پی برد.
6. صحبت با فرد مورد نظر: پس از پیمودن مراحل پیشین با اجازه خانواده و در حضور آنان می‌توان در جلسه‌ای از آرمان‌ها، هدف‌ها و خواسته‌های همسر آگاه شد و پی به ایمان و اعتقادش برد.
چه سؤالاتی مطرح کنیم؟ 
می‌توان در تحقیق از افراد فوق سؤالات زیر را پرسید.
1- اخلاق فرد مورد نظردر منزل و بیرون، با خانواده ،‌دوستان، اقوام، مربیان و...
 2- میزان آداب معاشرت او با دیگران(اجتماعی است یا منزوی)
3- در زندگی چه چیزی برایش اهمیت ویژه دارد؟ خانواده،‌دوستان، تلویزیون، ورزش، تماشای فوتبال یا...؟
4- آیا عصبانی می‌شود؟ و در این حالت چه عکس العملی نشان می‌دهد،‌ آیا خونسرد و قابل کنترل است یا تندخو و اهل داد و فریاد؟
5- در امور بیشتر با چه کسی مشورت می‌کند یعنی از نظر اوبزرگ خانواده کیست و آیا این تفکر با تفکر سایر اعضای خانواده و فامیل هماهنگ است و اگر نیست،‌علت آن چیست؟
6- همچنین می‌توان از نظر او درباره زندگی مطلع شد، حتی می‌توان از خود او پرسید که آیا اهل میهمانی هست یا نه؟ به چه میزان. آیا اهل شلوغی است یا خلوت؟ چقدر با دوستان خود ارتباط دارد و بعد از ازدواج چه مقدار از آن حفظ می‌شود و آیا آن مقدار به زندگی مشترک آسیب می‌رساند یا خیر؟آیا اهل تجملات است یا به زندگی ساده معتقد است؟ البته لازم است تعریفی روشن از زندگی ساده ارائه دهد.
7- از همه مهم‌تر از اهتمام او به مسائل مذهبی جویا شد، آیا در میهمانی‌ها رعایت محرم و نامحرم را می‌کند یا دختر خاله برای او مثل خواهر است؟آیاپرداختن به نماز،‌روزه و سایر عبادات فردی و اجتماعی برایش مهم است؟آیا اهل موسیقی یا فیلمهای حرام هست یا نه یا به قول بعضی تفریحی می‌بیند و می‌شنود؟و...
برای‌ آگاهی‌ بیشتر ر . ک‌ : «جوانان‌ و انتخاب‌ همسر» علی‌ اکبر مظاهری‌.



درمان افسردگی

درمان افسردگی
افسردگى اگر حالت مزمن و حادّ پیدا نکرده باشد که نیاز به ارتباط با پزشک روانکار دارد، درمانى فکرى و معنوى دارد.
افسردگى، از زمینه هایى مثل تحقیر خویش، ضعیف پندارى در موفقیّت، توقع همسانى با دیگران در استعداد و موقعیت ها و عدم قبول واقعیت زندگى(وجود اجتناب ناپذیر مشکلات و فراز و نشیب ها) و امثال این موارد، رشد مى یابد.
و این انتقال از افسردگى با نشاط نیاز به یک تغییر ذهنیّت دارد. 
پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)فرموده اند انسانها معدنند مثل معدن طلا و نقره. پس همه استعداد داریم ولى تفاوت نیازها، تفاوت ها را در قابلیّت ها مى طلبد و از همین جاست که باز حضرتش مى فرماید کار خود را انجام دهید پس هر کس در کارى که ساختارش مناسب است موفق مى شود. قرآن کریم مى فرماید هرگز تمناى ویژگیهاى دیگران که خدا به آنان داده نکنید. بلکه «و اسئلوالله من فضله» از فضل و رحمت فراوان او درخواست کنید. جهان بینى دین، گرفتارى و بلا را سازنده مى داند چون نقاط ضعف را آشکار مى کند و اعتصام و توجّه به خداوند را سبب مى شود. ما در گرفتارى ها باید به او روى آوریم و چون اشتباه مى رویم گرفتار ضنک، همان تنگى در امور و دلتنگى و افسردگى ها مى شویم در قرآن مى خوانیم «و مَنْ أعْرضَ عَنْ ذکرى فان له معیِشَةً ضنکا(1); هر کس از من و یادم روى گردان شود، پس زندگى برابرش ناگوار مى گردد».
آرى! مشکلات و گرفتاریهاى پیچ اندر پیچ در زندگى و در وجود تو در توى آدمى با سرانگشت علم و زحمت بى منتهاى آن وجود مهربان باز مى شود. توسل به اهلبیت((علیهم السلام)) و امام حاضر حجة ابن الحسن((علیه السلام)) نباید مغفول واقع شود.
علل افسردگی
راه درمان افسردگی این است که علت‌ها یآن‌را در وجود خود جستجو کرده و پس از کشف، به رفع آن‌ها بپردازیم. در این نوشته به‌طور خلاصه به بیان علل افسردگی می‌پردازیم.
1. انتخاب اهداف محدود و تکرارى و این طبیعى است که زندگى وقتى چنین حالتى داشت خستگى و و آزدگى مى آورد.
به گفته یک دانشمند: آنچه به زندگى شور و شوق مى بخشد تعقیب است نه تسخیر، راه است نه مقصد، تلاش است نه کامیابى. آرى این روح بزرگ انسان در محدودها احساس دلتنگى مى کند. او جز با یک وجود بى نهایت آرامش نمى یابد. آن هدف خداست چون خداوند بُعدى ندارد که بگویى بَعدش چه؟
«من که خسته شدم!» این مشکل اصلى انسان است و در دین، نیایش در ابعاد گوناگون مثل نماز و دعا مسئله را حل کرده است.
2. اگر این موضوع فوق حل شد. بقیه قابل حل است چون اگر در کارها معیار تکلیف و توان ما باشد. به اندازه وسعت مکلّف هستیم و خستگى ندارد بلکه همه شور و نشاط است و آنجا که از توان افتادیم تکلیفى نیست.
3. . با تفریحات سالم و یا مسافرت جمعى با دوستان هم فکر، به زیارت اولیاءِ دین رفتن، شور و حال دیگرى براى اقدامات آینده ایجاد مى کند. ما خود را خیلى بسته کرده ایم.
بنابراین منشاء عدم نشاط در زندگی، عدم تقویت باورهای اعتقادی و یا تعلق بدنیا است که هر چه آن ایمان تقویت و این تعلق کم گردد، زمینه آرامش خاطر و بدست آوردن روحیة نشاط در آدمی رونق می‌یابد.
 4ـ با افکار منفی خود مقابله کنید یعنی هر وقت این افکار به شما هجوم آورد به هر صورتی که شده خود را از چنبره آن نجات دهید مثلاً خود را بکاری مانند مطالعه یا هر کار دیگری که امکان انجام آن برای شما هست، مشغول کنید و نگذارید ذهن شما جولانگاه افکار منفی باشد.
 5ـ به جنبه‏های مثبت خود فکر کنید و سعی کنید آنها را در یک برگه‏ای بصورت فهرست، لیست کنید.
 6ـ بجای اینکه به کمبودها و عیب‏ها و ناکامیهای خود فکر کنید به موفقیت‏ها و آن امکاناتی که در زندگی از آن بهرمند بوده و هستید فکر کنید بعبارت دیگر امکانات و شرایط زندگی ما مانند یک لیوانی است که بخشی از آن پُر است و بخشی خالی و همه افراد اینچنین هستندسعی کنید به آن بخش پُر فکر کنید و از آن بهره ببرید و غصه آن نیمه ‏خالی را نخورید چه اینکه از آنچه در اختیار دارید نمی‏توانید بهره‏مند شوند، فرصتهای زندگی را مغتنم بشمرید و از آنچه در آینده پیش خواهد آمد نگران نباشید.
 7ـ با افراد شاداب، فعال، اجتماعی، و متدین و در عین حال مثبت‏نگر معاشرت کنید و از افرادی که همیشه وقتی با آنها مواجه می‏شوید از زندگی شکایت می‏کنند، دوری گزینید.
 8ـ ورزش را جزء ضروری‏ترین فعالیت‏های خود قرار داده هر روز حداقل نیم ساعت الی یک ساعت ورزش کنید. (هر ورزشی که مورد علاقه شماست)
 9ـ با قرآن انس بگیرید و به نمازهای یومیه توجّه بیش‏تر داشته، آن‏ها را اول وقت بخوانید؛ زیرا یاد خدا و ارتباط معنوی با او آرامش بخش دل‏ها است.
 10ـ از بیکاری و بی‏برنامه‏گی اجتناب کنید و همه اوقات خود را به صورت منطقی پر کنید.  
 11ـ به تغذیه خود خصوصا صبحانه اهمیت بدهید و هیچگاه بدون خوردن صبحانه خود را مشغول کار یا مطالعه و یا کلاس نکنید.
12ـ هر وقت احساس دلتنگی می‏کنید حدود 10 دقیقه یک دوش آب ولرم بگیرید و در صورت امکان شنا کنید.
 13ـ با توسل به اهل‏بیت(ع) از آنها بخواهید که شما را کمک کنند و همواره امیدوار به لطف و رحمت خدا باشید.
 14ـ مهم ترین توصیة این است که درهای دیروز و فردا را به روی خویش بسته و به وظیفة امروزت بیندیش.عبرت را جایگزین حسرت برگذشته و تدبیر را جانشین بیم از آینده قرار دهید. به قول سعدی: سعدیا! دی رفت و دیگر هیچ از او یاد مکن فردا که نیامده است فریاد مکن.
"آسلر" دانشمند غربی می گوید: در تمام مراحل حیات، درِ آهنینی بر روی گذشته،‌یعنی آن دیروزی که دیگر وجود ندارد، محکم ببندید و همین طور یک پرده فولادین جلوی آینده، فردایی که هنوز به وجود نیامده است بکشید، آن وقت با اطمینان و آرامش خاطر امروز را بگذرانید. (محمد جعفر امامی، بهترین راه غلبه بر نگرانی ها و ناامیدی ها، ص 74)
امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: "گذشته، گذشت و آینده روشن نیست (در دست خدا است) و باید در این میان امروز را غنیمت شماری".[ همان، ص 75]
اگر بپرسید: آیا نباید هیچ قدمی برای آینده برداشت و به فکر آن بود، پاسخ این است که: بهترین وسیله و اندیشه برای تهیة مقدمات آینده، تمرکز هوش و توجه به کار امروز است که آن را به نحو شایسته انجام دهید. این یگانه راهی است که آیندة ما را تأمین و تضمین می سازد.[ همان]
به امید موفقیت همه جوانان شیعه
 




منشأ اعتقاد به دین( دیدگاه آیت الله جوادی آملی)

منشأ اعتقاد به دین

دیدگاه آیت الله جوادی آملی( جوادی آملی،عبدالله ، دین شناسی، اسراء، 1381 ـ ص48)

اگرانسان درمسائل دین شناسی به گونه افقی بیندیشد وهمه مسائل را براساس روال مادی وعادی تبیین کند ومنطقه ادراک واندیشه او خیال ووهم باشد، یا هرگز گرایش به دین ندارد یا گرایش او کمتر است. از این روممکن است این نوع، دین داری زوال پذیر باشد. اما اگر براساس سیرعمودی وبا دید الهی، دین را بررسی کند ودریابد که حقیقت دین از نزد خدا آمده است ومنطقه اندیشه وادراک اوبه سمت عقل باشد، گرایش واشتیاق اوبه دین بیشتر است. 
قرآن کریم درتحلیل خود درباره منحرفان از دین الهی می فرماید:« إن یتبعون الا الظن وماتهوی الأنفس» (نجم، 23) اینان درمسائل علمی واعتقادی به گمان وظن اکتفا می کنند، نه به تبیین وبرهان، ونیز درمسائل عملی به سمت خواسته های دل، حرکت می کنند. 
دوپدیده پیروی از ظن وگمان دربخش ادراک واندیشه، وحرکت درمسیر هوا وهوس دربخش انگیزه پدیده خطرناکی هستند؛ زیرا اولاً مبدأ گمان وخیال، شیطان است، ثانیاً گمان،تنها از یک راه به دست نمی آید بلکه می تواند از راههای متعدد پدیدارشود وانسان گمان محور را در دام خود گرفتار کند ودرمقام عمل نیز به دلیل گوناگونی امیال وبی حدومرزی خواسته های نفس، شیطان از این راهها سوءاستفاده میکند وانسان رابه اعمال برسوق می دهد. اگر انسان بخواهد به این دوپدیده خطرناک مبتلا نشود، باید در دین شناسی، پیرو یقین واستدلال وتعقل باشد ودرمقام دین داری، جز رضای خدا را طلب نکند. 
پس علت اصلی گرایش انسان به دین دربخش اعتقاد واندیشه، باید عقل وفطرت باشد. از این رو،انبیاءوپیامبران الهی مبعوث شده اند تاگنیجینه های عقول بشری را شکوفا وادای میثاق فطرت را از انسانها مطالبه کنند؛ چنانکه حضرت علی(ع) فرمودند:« فبعث فیهم رسله وواترالیهم أنبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته ویدکروهم منسیّ نعمته. . . ویشیروا لهم دفائن العقول ویروهم ایات المقدر»( نهج البلاغه، خطبه 1)
خداوند پیامبرانش را در بین انسان مبعوث کرده ورسولان خود راپی درپی فرستاده است تا ادای پیمان فطرت را ازآنها مطالبه کنند ونعمت های فراموش شده الهی رابه یادآنها آورند وگنجینه عقل ها رابرای آنها شکوفا سازند وآیات ونشانه های قدرت الهی را به آن ها نشان دهند. 
همچنین دربخش عمل باید انگیزه وعلت گرایش انسان به دین، جلب رضای خدای سبحان باشد؛ زیرا خداوند همواره با انسان هست وبراواحاطه قیومی دارد:« هومعکم أین ما کنتم"(حدید ـ 4)واز رگ گردن به وی نزدیک تر است: « ونحن أقرب الیه من حبل الورید» (ق ـ 16)
بنابراین، باید مهم ترین واصلی ترین عامل گرایش به دین دربعد اندیشه، عقل وفطرت باشد ودربعد انگیزه، جلب رضای خدا،انگیزه های دیگر ـ مانند عوامل روانی یا اقتصادی ـ عوامل فرعی است که زمینه ساز وعلت معده گرایش وپذیرش دین در انسان است ودراصل پذیرش دین،نقش ندارد. 
معانی فطرت: 
ازآنجاکه متفکران اسلامی علت اصلی را فطرت می دانند وفطرت دارای معانی مختلفی می باشد ابتدا آن معانی را بررسی نموده وسپس به اثبات مطلوب می پردازیم. فطرت دربحث مابه سه معنابه کار می رود: 
1- فطرت به معنای قضایای فطری؛ درعلم منطق یکی از اقسام قضایای بدیهی را فطریات ذکر کرده اندو تعریف آن این است که: قضایاییکه « قیاساتها معها، مانند: دونصف چهار است. این معنا درباره دین صحیح نیست زیرا گزاره های دینی به این معنی فطری نمی باشند بجهت آنکه بسیاری از قضایای درون دینی، نظری می باشند مانند: خداهست،نبوت وجود دارد، معادهست و . . . 
2- فطرت به معنای گرایشهای درونی مشترک:تمام انسانها درعین اختلاف دربسیاری از گرایشهای جزیی، دربرخی ازآنها اتفاق دارند مانند حسن کمال طلبی، حقیقت جویی، علم خواهی،زیبایی طلبی و . . . حال سخن این است که آیا گرایش به دین نیز چنین حالتی داردکه بگوییم یکی از گرایشهای انسان، حس ایمان خواهی ومعنویت طلبی است. این معنی قابل بررسی می باشد،اگر دلیلی برای اثبات ان اقامه شود. 
3- فطرت به معنای هماهنگی؛ ساختار وجودی انسان: برخلاف معنای اول که منطقی می باشد ومعنای دوم که روان شناختی است این معنای از فطرت،قرآنی بوده واز فرهنگ قرآن کریم بدست می آید. فطرت درقرآن به معنای خلقت ویژه می باشدودرتعبیر قرآنی،که دین،فطری نامیده شده است بدان معناست که احکام دین وعقاید ـ واخلاق درآن به گونه ایست که با نیازهای جسمی وروحی انسان هماهنگ است ومایه رشد وتکامل انسان می باشد. 
به تعبیر دیگر، هرچیزی که درمسیر تکاملی انسان قرار بگیرد، فطری خواهد بود، تفاوت عمده این معنی با دومعنای قبل گستردگی دائره گزاره های فطری، دراین معناست برخلاف دومعنای گذشته. 
باتوجه به معانی یادشده، مدعای دانشمندان مسلمان این است که دین،فطری به معنای سوم می باشد.یعنی،هماهنگ باساحتهای وجود انسان. 
 
اشکال برمتفکران اسلامی:
پس از روشن شدن دیدگاه متفکران اسلامی درباره علت اصلی گرایش به دین به اشکال مهمی که دراین زمینه وارد شده است وپاسخ آن می پردازیم: 
اگر دین امری فطری است باید درهمه زمانها وهمه مکانها، اکثریت افراد بشر به آن تمایل وگرایش داشته باشد درحالیکه می بینیم، طبقه دیندار درجوامع بشری، اقلیت راتشکیل می دهند. بالاخص پس ازاوج صنعت وتکنولوژی درکشورهای متمدن، تمایل به دین، بسیارکمرنگ شده ودربعضی ازآنها به حد صفر رسیده است. 
نتیجه اینکه: دین نمی تواند با این اقلیت ضعیف، فطری تلقی شود. 
پاسخ مرحوم مطهری: 
1- معیار (همگانی وهمیشگی بودن) برای فطرت، قابل قبول نمی باشد، زیرا ما امیال فطری دیگری رامی یابیم که درعین فطری بودن،این معیار را ندارند.مانند تمایل به هنر، درباره گرایش به دین نیز چنین است. 
2- ازآنجاکه بشر، امیال فطری گوناگونی دارد، بسیاری از اوقات، توجه به یکی از این اوصاف وامیال،موجب تضعیف تمایل دیگر خواهد شد ودراین صورت تمایل ضعیف شده از فطری بودن خارج نمی شودمانند: تمایل به علم آموزی که درصورت تمایل به مسائل عاطفی،تضعیف خواهد شد واین تضعیف، چون به جهت توجه وگرایش به سمتی دیگر می باشد، موجب نمی شود تمایل به علم فطری نباشد. دررابطه با دین، چون بسیاری از انسانها بسوی امیال دیگر گرایش پیدامی کنند،میل به دین درآنها تحت الشعاع امیال دیگر قرار می گیرد ودراین صورت تضعیف می گردد ولی هرگز از فطری بودن خارج نمی شود. (مطهری، مرتضی، فطرت،صدرا، 1374)



منشأ اعتقاد به دین(دیدگاه دورکیم)

منشأ اعتقاد به دین

دیدگاه دورکیم: 

به نظر دورکیم« انسان ذاتاً خودخواه است، این خودخواهی باخودخواهی دیگران تزاحم بلکه تعارض دارد. زیرا خودخواهی، جلب منافع ودفع ضرر را بدنبال دارد، آنچه که برای منفعت است وخودخواهی اوبه جلب وتصرف درآن حکم می کند. ممکن است برای دیگران نیز منفعت باشد وآنان نیز آن را جلب وتصرف کنند یا جلب وتصرف درآن برای کسی،به ضرر دیگری باشد، بنابراین،خودخواهی بطور طبیعی به درگیریهای اجتماعی کشیده می شود ونظم اجتماعی از میان می رود، در بی نظمی اجتماعی به آسانی کسی توان دستیابی به منفعت ودفع ضرر را ندارد ازاین روبرای دستیابی انسان به منافع ولذایذخود نیازمند به روابط اجتماعی سالم است، روابط اجتماعی سالم با خودخواهی قابل جمع نیست،زیرا انسان پیوسته به دنبال کسب منافع ودفع ضرر خود است درحالی که پیدایش روابط سالم اجتماعی ودوام آن نتیجه نادیده گرفتن منافع خود است وبرفرض که کسانی باشند که توانایی جمع روابط اجتماعی سالم وخودخواهی راداشته باشند جمع زیادی از انسانها چنین توانایی را ندارند وبرفرض که بیشتر مردم از این توانایی برخوردار باشند دست کم تعدادی از انسانها چنین توانایی را ندارند. بنابراین بطور طبیعی، همیشه افراد سرکش وطغیانگر که بخاطر منافع خود منافع دیگران را به خطر می اندازند ونظم اجتماعی را مختل می سازند وجود خواهند داشت. وجود چنین افرادی سبب رقابت در نادیده گرفتن نظم اجتماعی ودستیابی به منافع شخصی خود وپایمال کردن حقوق ومنافع دیگران است. این وضعیت برای بیشتر مردم قابل تحمل نیست، زیرا دراین شرایط نگرانی،نا امنی ومانند آن لذت آنچه رانیز که مردم دارند از میان می برد، پس مردم برای محدود ساختن افراد سرکش ونیز پیشگیری از رقابتهای ناسالم که نتیجه دستیابی افراد سرکش به منافع ویژه ای است، چاره ای جز وضع قوانینی که به پیدایش تحکیم ودوام روابط اجتماعی سالم بیانجامد، ندارند. 
انسانها بخاطر چنین وضعیتی که گریز ناپذیر است، قوانین ومقررات مورد نیاز را وضع می کنند وضع این قوانین به دو صورت انجام می شود.
1- وضع رسمی قانون: مانند مکتوب کردن،اعلام نمودن وبالاخره چیزی مانند وضع قوانین بوسیله قوه قانونگذاری.
2- وضع غیررسمی آن،مانند تشویق،توبیخ وسایر واکنشها نسبت به برخی ازرفتارها به گونه ای که پسندیده وناپسند بودن آن ها برای همگان شناخته شود. 
این قوانین که بوسیله انسان وضع شده است در درون مردم نفوذمی کند وبا گذشت دوره ای که انسان بخاطر منافع خود به آنها پایبندبوده است، نوعی حرمت وقداست به خود می گیرد وپس از گذشت زمانی، فراموش می کندکه آنچه برای او محترم است، همان قوانین خود نهاده ای است که بخاطر حب به ذات خود وضع کرده است، این همان فراموشی وغفلت از خودجمعی است که ازآن به دین تعبیرمی شود. 
آنچه راکه انسان برآن نام دین نهاده است،قوانین خود ساخته ای وفراموش شده ای است که بخاطر سودمندی آن، در درون او رسوخ کرده است. یعنی همان من جمعی یا جامعه است که مردم آن را خدا ودین نامیده اند.( تعریف وخاستگاه دین، ص 224)
نقد دیدگاه دورکیم: 
1- ازمشکلات نظریه دورکیم این است که بارابط اخلاقی میان تمام انسانها، که درادیان مختلف برآن تأکید می شود، جور درنمی آید. درتعالیم تمام پیامبران بزرگ وعالمان دین براین نکته تأکیدشده است که خدا تمام انسانها را دوست دارد وتمام انسانها را دعوت می کند که با یکدیگر مانند برادر وخواهر زندگی کنند. این اصل، اصل اخلاقی جهان شمول است،یعنی تمام ادیان الهی، انسانهای مختلف با نژادهای گوناگون را درحکم اعضای جامعه واحدی می داند.( درآمدی برمنشأ دین، ص117)
بنابرتحلیل دورکیم، خداوسایر مفاهیم دین بازتاب نیازهای جامعه هستند،اگراین گونه مفاهیم بازتاب جامعه های خاص هستند،چگونه این ادیان به کل جهان انسانیت ناظرند؟ 
بعبارت دیگر،بنابه نظر دورکیم دین ندای گروه است که درجهت حفظ امتیازات خاص گروهی است. بنابراین دین واحکام آن ممکن نیست به کل بشریت ناظرباشد. ندای خدا، ندای گروه می شود واز طرف دیگر، درادیان ندای خداناظر به گروهها نیست. بلکه به تمام انسان متوجه است. (میک،جان، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، الهدی، 1372،ص76)
2- معیاری برای تقسیم خود انسان به فردی وجمعی ارائه نکرده است،این که حقیقت انسان مرکب از دوواقعیت باشد،نه تنها مدلل نیست، بلکه تصور روشنی هم نمی توان ازآن داشت. آنکه لذت می برد،ممکن است از پدیده های متفاوتی لذت ببرد ولی یک حقیقت است که ازآن پدیده ها لذت می برد. لذت بردن از غذاخوردن ونیز غذا دادن به یک گرسنه ناتوان،هردومربوط به نفس یا خود انسان است نه مربوط به دو حقیقت، شاید بتوان گفت انسان دارای یک است، ولی خود او دارای مراتب است،این نکته شاید تااندازه ای ازقوت انتقاد بکاهد ولی کاملاً آن را حل نمی کند.( تعریف وخاستگاه دین ، ص225)
3- اگراین فرضیه درست باشد. باید همه دین باوران ازخود جمعی خویش بیگانه وآن را به فراموشی سپرده باشند وحال آنکه نه تنها چنین نیست، بلکه خلاف آن شواهد بسیاری دارد. 
زیرا درمیان انسانها افرادی 
که دارای روح جمعی باشند وبه اصطلاح خود جمعی را فراموش نکرده باشند کم نیستند. (همان. 226)
4-دردین بخش عقلانی ومعرفتی وجود دارد، که نمی توان آن را بافرضیه هایی ازاین دست توجیه یا رد کرد. پاسخ بخش عقلانی دین باید عقلانی باشد وحال آنکه این فرضیه از چنین جنبه ای تهی است.( همان. 227)
5- بنابرنظریه دورکیم مفهوم خدا نماد جامعه است پس اگر اعضای جامعه به حقیقت نداشت مفهوم خدا ومابازای عینی نداشتن آن پی ببرند، این مفهوم دیگر نیرویی باخود نخواهد داشت، پس درصورت آگاهی یافتن انسانها از این نکته، جامعه دیگر نخواهد توانست که ازاین مفهوم به نفع خود بهره برداری کند، اما واقعیت برخلاف این بوده است. 
دینداران اعتبار مفهوم خداراباجامعه مربوط نمی دانند وعلی رغم این گونه تحلیل ها بازبا اعتقاد به چنین موجودی، افعال اخلاقی خود را انجام می دهند.( درآمدی برمنشأ دین، ص 118.)



منشأ اعتقاد به دین( دیدگاه فروم)

-منشأ اعتقاد به دین

 دیدگاه اریک فروم(تعریف وخاستگاه دین ـ ص246)

یکی دیگر از نظریات روان شناسانه درباره علل پیدایش دین وگرایش به آن، نظریه «اریک فروم»است، ولی درعین حال که فرضیه فروم را ناقص ومردود می داند، نوعی تحلیل روان شناسانه درباره منشأدین راپاسخگو می انگارد. به باور وی، دوعامل سبب گرایش به دین است.یکی دستیابی به نگرش مشترک است ودیگری یافتن کانون سرسپردگی. 
وی ادیان رابه دو دسته تقسیم می کند ودرضمن آن، علت گرایش به هردو راامری مشترک میان آن ها می داند وتأثیریک دسته از ادیان را درتأمین نیازهایی که به خاطر برآورده ساختن آنها به دین تحقق یافته است، بیشتر می داند وبنابراین نیازمندی انسان به آن ها را عمیق تر می انگارد، اگرچه کاستی های متعددی را نیز برای آنها یادآوری می کند. 

اقسام دین: ادیان انسان گرا وادیان یکه تاز 
اگرمحتوای یک دین، رابطه میان انسان وخدارامانند رابطه میان عبد ومولی ترسیم کند، آن دین یکه تاز است؛ بدین خاطر که هرچه امر ونهی وخواسته وحکم است از خداست وبنده نقشی وبنده نقشی جز اطاعت امر ونهی وبه طورکلی فرمانبری ازاو را ندارد. رابطه میان آن دو، یک سویه است. 
اگر معارف یک دین، رابطه میان انسان وخدا را مانند رابطه میان محب ومحبوب ترسیم کند، این دین، انسان گراست؛ بدین خاطر که اولاً،چنین دینی امروفرمان کمتری دارد وثانیاً: همین فرمانها نیز،براساس محبت ارائه می شود ودرواقع نوعی همدلی، همگرایی ودرخواست طرفینی وجود دارد. دراین گونه ادیان، همان گونه که خدا براساس محبت به انسان،خواسته هایی دارد، انسان نیز برهمین اساس تقاضاهایی دارد. 
اگرچه سرانجام، این خواسته محبوب است که سرنوشت ساز است، ولی خواسته محبوب ازمحبت به محب جدانیست ودرواقع محبت به خلق مهم ترین بلکه تنها عامل ظهور خواسته های خداست. 
گمانه های مشترک فروید وفروم: 
اریک فروم، اشکالاتی راکه فروید بردین وگرایش به آن مطرح کرده است رامی پذیرد ودرواقع دیدگاه مشترکی را ارائه می کند. مهم ترین اشکالات دین وگرایش به آن از نظر فروید وفروم ازاین قرار است: 
1- دین لوازم وپیامدهای نامطلوبی دارد. مانند پیدایش حکومتهای ستمگر که به نام دین به هرگونه ستمی برمردم دست زده اند. 
2- پیدایش طبقه ای به نام عالمان دینی که ازسویی برتری فرهنگی برمردم پیدامیکند وبه خاطر همین برتری برآنها حکومت می کنند واز دیگرسو، چون به کارهای تولیدی یا مانند آن که درآمد اقتصادی داشته باشد نمی پردازند، مردم باید زندگی آن را تأمین کنند؛ از این رو،بازمالی خاصی برمردم تحمل می کنند. 
3- دین یکی ازمهمترین عوامل جنگ ها وخونریزی ها گسترده ای است که تاریخ بشر به خود دیده است. 
4- هردینی دارای یک منبع پرسش ناپذیر وموثق دارد که تعالیم ورهنمودهای آن راباید بی چون وچرا پذیرفت. پرسش ناپذیر بودن این منبع دینی وپذیرش بی چون وچرای آن سبب می شود انسان به پذیرش سخنان بی دلیل عادت کند ودرنتیجه، هرسخن بی دلیلی را بپذیرد. 
پذیرش سخنان بی دلیل، سبب تنزل فکر وفرهنگ انسان وسقوط اوازجایگاه ویژه خود است بنابراین امری ناپسند وبسیار زیان آور است هرچه که به این امر نادرست بیانجامد، بدین جهت که مقدمه سقوط وتنزل است،خود نیز نادرست وغیرقابل پذیرش است. 
به نظر«اریک فروم» انسان دو نیاز مهم داردکه جز ازطریق دین برآورده نمی شود این دونیاز عبارتند از: 
1-محوری ترین امر مربوط به بینش وجهان بینی. 
2-آنچه که به گرایش وکششهای درونی مربوط است. 
به تعبیر دیگر،هم نیازهای عقلی انسان سبب می شود که انسان به دین بگرود وهم نیازهای درونی وروحی وعاطفی وی. باچشم پوشی از نکات ویژه این دیدگاه، میتوان آن را به برخی از دیدگاههای جامعه شناسانه همانند دانست. 

نقد وبررسی:
دیدگاه «اریک فروم» انتقاد های متعددی رامی پذیرد که به برخی ازآنها اشاره خواهیم کرد: 
1-مسئولیت گریزی، عامل گرایش به دین نیست. بلکه عامل دین گریزی است؛ زیرا دین خود مسئولیت آور است. آن که به دین ایمان می آورد، نه به خاطر گریز از مسئولیت است؛ زیرا دراین صورت مسئولیت بزرگتری راکه همان دین است،نمی پذیرفت. بلکه بخاطر مسئولیت پذیری است که به دین روی آورده است. 
دین به ویژه ادیان پرشریعت که درباره اندیشه، اخلاق ورفتار انسان رهنمود دارد، انسان را درموقعیتی قرار میدهد که باید نسبت به همه جنبه های زندگی خود پاسخ گوباشد واین بزرگ ترین مسئولیت است. پس چگونه ممکن است پذیرش چنین مسئولیت سنگینی نتیجه میل انسان به مسئولیت گریزی باشد؟ 
این تعبیر لطیف قرآن کریم« بل یریدالانسان لیفجرأمامه»( قیامت ـ 5)به این نکته نیز اشاره دارد. 
2- آزادی گریزی مدلل نیست. این که انسان از آزادی مطلق وحشت دارد وازآن گریزان است، قابل اثبات نیست؛به ویژه نگاهی به تاریخ، این امر روشن ترمی شود، درتاریخ برای دستیابی به آزادی ویابرای افزایش برآزادی موجود که ازآن برخوردار بودند، نهضت های خونین بسیاری پدید آمده است. هیچ گاه آزادی از انسان به طور کامل نفی نشده است،تاگفته شود درگیریهای مهم تاریخ برای رسیدن به حداقل آزادی بوده است. انسان همیشه از برخی آزادیها برخوردار بوده است وتلاش اوبرای دستیابی به آزادیهای دیگری است که ازآن بی بهره بوده است پس انسان، آزادی گریزنیست بلکه آزادی طلب است. 
3- اگر علت گرایش به دین، تأمین نیاز مسئولیت گریزی انسان باشد واگر ادیان یکه تاز به خاطر کثرت احکام وشریعت بسیار،این نیاز رابهتر تأمین می کنند، باید این گونه ادیان بیشتر مورد توجه انسان باشد وبه آنها گرایش بیشتری داشته باشد وحال آنکه این گونه نیست. یهودیت درعین حال که از ادیان یکه تاز وپرشریعت به شمارمی رود، ولی افرادکمی به ان گرایش دارند ودرمقابل مذهب کاتولیک مسیحی، با آنکه ازادیان انسان گرا وکم شریعت است وباید نیازیاد شده راکمتر تأمین کند، ولی مورد توجه بیشتر قرار دارد ومردم به آن گرایش بیشتری داشته اند. 
مقایسه میان اقبال وتوجه مردم به دومذهب مسیحی که یکی ازآن دو ازادیان پرشریعت ویکه تاز به شمارمی رود ودیگری از ادیان کم شریعت وانسان گرا، یعنی مذهب کاتولیک وپروتستان،کاستی این نظریه را روشن ترمی کند. مذهب پروتستان با آنکه پرشریعت ویکه تازبه حساب می آید وبه شکل بهتر وکامل تری این نیاز رابرطرف می کند، ولی گرایش کمتری به آن وجود دارد؛ ولی مذهب کاتولیک با آن که کم شریعت است وبراساس این نظریه، نیازیاد شده را کمتر تأمین می کند، مورد توجه وباور بیشتری وجود دارد. پس معلوم می شود که عامل گرایش به دین، رفع نیاز مسئولیت گریزی ازطریق واگذار کردن مسئولیت همه کارها به دیگری نیست. 
مسئولیت گریزی عامل روگردانی از دین است به همین خاطر است که هرچه دین پرمسئولیت تر باشد گرایش به آن کمتر است وحتی اگر باورمندان به آن بسیار هم باشند دربخش عملی دین که مسئولیت پذیری آن آشکارتر است،عاملان به دین اند کند ودرعوض هرچه دین مسئولیت کمتری را برپیروانش تثبیت کند، پیروان بیشتری دارد ودرعمل، انسانها به بی دینی تمایل بیشتری دارند، گرچه درنظر وعقیده، پیرو دین معینی هم باشند. 
4- تناقض درگفتار از دیگر اشکالات است فرضیه فروم است؛ زیرااز یک سو مسئولیت گریزی را سبب گرایش به دین می داند. ودین را تأمین کننده این نیاز می شناسد واز دیگر سو، یکی از نتایج نامطلوب دین را تسلیم پذیری معرفی می کند. مگر تسلیم پذیری روی دیگر همان مسئولیت گریزی وواگذار کردن مسئولیت کارها به دیگران نیست؟ مگر همین امر نیازاو نیست؟ پس اولاً: چراچیزی که سبب پیدایش دین است، نتیجه آن باشد. وثانیاً: چیزی که یکی از نیازهای اساسی انسان را تأمین می کند، نتیجه نامطلوب دین به شمار رود؟ 
5-اگر انسان به رفع مسئولیت ودرنتیجه تسلیم شدن دربرابر دیگران میل دارد واین یکی ازنیازهای اوست، چرا نتیجه دین یکه تاز، استبداد ورزی نسبت به فروتران باشد وحال آنکه این امر،برمسئولیت انسان می افزاید وچرا تسلیم شدن دربرابر دیگران نامطلوب باشد وحال آنکه ازمسئولیت اومی کاهد ومیل به مسئولیت گریزی او را ارضاء می کند. 
6- اگردین به منظور ایجاد نگرش مشترک وکانون سرسپردگی پدید آمده است، باید به وضع موجود جامعه راکه تااندازه ای آن دونیازبرآورده می سازد، حفظ کند؛ درحالی که ادیان درآغاز پیدایش ،نه تنها به حفظ وضع موجود می پردازند، بلکه مشترکات جامعه را نیز درهم می ریزند وبرضدآن قیام می کنند. 
7- اگر علت گرایش به دین، دست یابی به نگرش مشترک وکانون سرسپردگی باشد، دین جایگزین خواهد داشت وحال آن که«اریک فروم» ونیز«فروید» و«یونگ» به بی بدیل بودن دین عقیده دارند. دست یابی به آن دو به وسیله نظام های سیاسی اجتماعی واخلاقی غیر دینی نیز امکان پذیر است. 
درهرصورت، این گونه فرضیه ها،برای تبیین عوامل پیدایش دین وگرایش به آن نارسایی های بسیار دارند، علاوه برآن که هیچ دلیل قابل پذیرشی ندارند وگمانه هایی غیرمدللند.