سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوان شیعه

منشأ اعتقاد به دین( دیدگاه آیت الله جوادی آملی)

منشأ اعتقاد به دین

دیدگاه آیت الله جوادی آملی( جوادی آملی،عبدالله ، دین شناسی، اسراء، 1381 ـ ص48)

اگرانسان درمسائل دین شناسی به گونه افقی بیندیشد وهمه مسائل را براساس روال مادی وعادی تبیین کند ومنطقه ادراک واندیشه او خیال ووهم باشد، یا هرگز گرایش به دین ندارد یا گرایش او کمتر است. از این روممکن است این نوع، دین داری زوال پذیر باشد. اما اگر براساس سیرعمودی وبا دید الهی، دین را بررسی کند ودریابد که حقیقت دین از نزد خدا آمده است ومنطقه اندیشه وادراک اوبه سمت عقل باشد، گرایش واشتیاق اوبه دین بیشتر است. 
قرآن کریم درتحلیل خود درباره منحرفان از دین الهی می فرماید:« إن یتبعون الا الظن وماتهوی الأنفس» (نجم، 23) اینان درمسائل علمی واعتقادی به گمان وظن اکتفا می کنند، نه به تبیین وبرهان، ونیز درمسائل عملی به سمت خواسته های دل، حرکت می کنند. 
دوپدیده پیروی از ظن وگمان دربخش ادراک واندیشه، وحرکت درمسیر هوا وهوس دربخش انگیزه پدیده خطرناکی هستند؛ زیرا اولاً مبدأ گمان وخیال، شیطان است، ثانیاً گمان،تنها از یک راه به دست نمی آید بلکه می تواند از راههای متعدد پدیدارشود وانسان گمان محور را در دام خود گرفتار کند ودرمقام عمل نیز به دلیل گوناگونی امیال وبی حدومرزی خواسته های نفس، شیطان از این راهها سوءاستفاده میکند وانسان رابه اعمال برسوق می دهد. اگر انسان بخواهد به این دوپدیده خطرناک مبتلا نشود، باید در دین شناسی، پیرو یقین واستدلال وتعقل باشد ودرمقام دین داری، جز رضای خدا را طلب نکند. 
پس علت اصلی گرایش انسان به دین دربخش اعتقاد واندیشه، باید عقل وفطرت باشد. از این رو،انبیاءوپیامبران الهی مبعوث شده اند تاگنیجینه های عقول بشری را شکوفا وادای میثاق فطرت را از انسانها مطالبه کنند؛ چنانکه حضرت علی(ع) فرمودند:« فبعث فیهم رسله وواترالیهم أنبیائه لیستأدوهم میثاق فطرته ویدکروهم منسیّ نعمته. . . ویشیروا لهم دفائن العقول ویروهم ایات المقدر»( نهج البلاغه، خطبه 1)
خداوند پیامبرانش را در بین انسان مبعوث کرده ورسولان خود راپی درپی فرستاده است تا ادای پیمان فطرت را ازآنها مطالبه کنند ونعمت های فراموش شده الهی رابه یادآنها آورند وگنجینه عقل ها رابرای آنها شکوفا سازند وآیات ونشانه های قدرت الهی را به آن ها نشان دهند. 
همچنین دربخش عمل باید انگیزه وعلت گرایش انسان به دین، جلب رضای خدای سبحان باشد؛ زیرا خداوند همواره با انسان هست وبراواحاطه قیومی دارد:« هومعکم أین ما کنتم"(حدید ـ 4)واز رگ گردن به وی نزدیک تر است: « ونحن أقرب الیه من حبل الورید» (ق ـ 16)
بنابراین، باید مهم ترین واصلی ترین عامل گرایش به دین دربعد اندیشه، عقل وفطرت باشد ودربعد انگیزه، جلب رضای خدا،انگیزه های دیگر ـ مانند عوامل روانی یا اقتصادی ـ عوامل فرعی است که زمینه ساز وعلت معده گرایش وپذیرش دین در انسان است ودراصل پذیرش دین،نقش ندارد. 
معانی فطرت: 
ازآنجاکه متفکران اسلامی علت اصلی را فطرت می دانند وفطرت دارای معانی مختلفی می باشد ابتدا آن معانی را بررسی نموده وسپس به اثبات مطلوب می پردازیم. فطرت دربحث مابه سه معنابه کار می رود: 
1- فطرت به معنای قضایای فطری؛ درعلم منطق یکی از اقسام قضایای بدیهی را فطریات ذکر کرده اندو تعریف آن این است که: قضایاییکه « قیاساتها معها، مانند: دونصف چهار است. این معنا درباره دین صحیح نیست زیرا گزاره های دینی به این معنی فطری نمی باشند بجهت آنکه بسیاری از قضایای درون دینی، نظری می باشند مانند: خداهست،نبوت وجود دارد، معادهست و . . . 
2- فطرت به معنای گرایشهای درونی مشترک:تمام انسانها درعین اختلاف دربسیاری از گرایشهای جزیی، دربرخی ازآنها اتفاق دارند مانند حسن کمال طلبی، حقیقت جویی، علم خواهی،زیبایی طلبی و . . . حال سخن این است که آیا گرایش به دین نیز چنین حالتی داردکه بگوییم یکی از گرایشهای انسان، حس ایمان خواهی ومعنویت طلبی است. این معنی قابل بررسی می باشد،اگر دلیلی برای اثبات ان اقامه شود. 
3- فطرت به معنای هماهنگی؛ ساختار وجودی انسان: برخلاف معنای اول که منطقی می باشد ومعنای دوم که روان شناختی است این معنای از فطرت،قرآنی بوده واز فرهنگ قرآن کریم بدست می آید. فطرت درقرآن به معنای خلقت ویژه می باشدودرتعبیر قرآنی،که دین،فطری نامیده شده است بدان معناست که احکام دین وعقاید ـ واخلاق درآن به گونه ایست که با نیازهای جسمی وروحی انسان هماهنگ است ومایه رشد وتکامل انسان می باشد. 
به تعبیر دیگر، هرچیزی که درمسیر تکاملی انسان قرار بگیرد، فطری خواهد بود، تفاوت عمده این معنی با دومعنای قبل گستردگی دائره گزاره های فطری، دراین معناست برخلاف دومعنای گذشته. 
باتوجه به معانی یادشده، مدعای دانشمندان مسلمان این است که دین،فطری به معنای سوم می باشد.یعنی،هماهنگ باساحتهای وجود انسان. 
 
اشکال برمتفکران اسلامی:
پس از روشن شدن دیدگاه متفکران اسلامی درباره علت اصلی گرایش به دین به اشکال مهمی که دراین زمینه وارد شده است وپاسخ آن می پردازیم: 
اگر دین امری فطری است باید درهمه زمانها وهمه مکانها، اکثریت افراد بشر به آن تمایل وگرایش داشته باشد درحالیکه می بینیم، طبقه دیندار درجوامع بشری، اقلیت راتشکیل می دهند. بالاخص پس ازاوج صنعت وتکنولوژی درکشورهای متمدن، تمایل به دین، بسیارکمرنگ شده ودربعضی ازآنها به حد صفر رسیده است. 
نتیجه اینکه: دین نمی تواند با این اقلیت ضعیف، فطری تلقی شود. 
پاسخ مرحوم مطهری: 
1- معیار (همگانی وهمیشگی بودن) برای فطرت، قابل قبول نمی باشد، زیرا ما امیال فطری دیگری رامی یابیم که درعین فطری بودن،این معیار را ندارند.مانند تمایل به هنر، درباره گرایش به دین نیز چنین است. 
2- ازآنجاکه بشر، امیال فطری گوناگونی دارد، بسیاری از اوقات، توجه به یکی از این اوصاف وامیال،موجب تضعیف تمایل دیگر خواهد شد ودراین صورت تمایل ضعیف شده از فطری بودن خارج نمی شودمانند: تمایل به علم آموزی که درصورت تمایل به مسائل عاطفی،تضعیف خواهد شد واین تضعیف، چون به جهت توجه وگرایش به سمتی دیگر می باشد، موجب نمی شود تمایل به علم فطری نباشد. دررابطه با دین، چون بسیاری از انسانها بسوی امیال دیگر گرایش پیدامی کنند،میل به دین درآنها تحت الشعاع امیال دیگر قرار می گیرد ودراین صورت تضعیف می گردد ولی هرگز از فطری بودن خارج نمی شود. (مطهری، مرتضی، فطرت،صدرا، 1374)