دراویش چه میگویند؟ (3)
بدعتهای صوفیه
د) غسل اسلام
یکی دیگر از بدعتهای صوفیه که از قرن هشتم هجری بین صوفیه مرسوم بوده غسل اسلام است که قبل از مشرف شدن باید انجام شود.
سلطانحسین تابنده در توجیه این عقیده مینویسد: «حضرت رسول خدا(ص) قبل از هجرت به مدینه مصعب بن عمید بن هاشم بن عبد مناف را از طرف خود برای دعوت به مدینه فرستاد و کسانی که میخواستند اسلام قبول کنند از چاه آب برداشته، غسل میکردند و بعداً اسلام میآوردند». (22)
آری، غسل اسلام برای کافرانی بوده که قصد تشرف به اسلام را داشتهاند تا از کفر گذشته پاک شوند.
در کتاب صالحیه ـ که در مجالس صوفیه شرح میشود ـ نیز به این مطلب تصریح شده و آمده است: برای کافر که اسلام آورد که دخول جان خدائیست، غسل خواهد که بدن از لوث پاک شود.(23)
حال از صوفیه میپرسیم: مگر مسلمانانی که طالب تصوف هستند، قصد توبه از دین باطل و کفر گذشته را دارند که باید غسل کنند.
سلطان حسین در جواب مینویسد: مراد از اسلام در این مورد تسلیم شدن امر الهی است که چون شخصی تصمیم و عزم دارد خود را نسبت به احرام شریعت مقدسه تسلیم و مطیع محض نماید، به این نیت غسلی انجام میدهد و اشکالی ندارد.(24)
باز از ایشان میپرسیم:آیا این غسل واجب است یا مستحب، چه دلیل بر وجوب یا استحباب آن دارید، و آیا ریا در این غسل جایز است، یا باید با قصد قربت و برای خدا باشد؟ اگر چنین است، این حکم تشریع بوده و حرام میباشد.
علاوه بر اینها، آیا واقعاً صوفیانی که غسل اسلام نمودهاند، مطیع محض اوامر و نواهی شریعت مقدسه شدهاند اگر چنین است علاوه بر بدعتهایی که آوردهاند، چرا خلاف سنت پیامبر(ص) عمل میکنند.
مگر از پیامبر (ص) نشنیدهاند که حضرت فرمود: دستور اسلام آن است که شارب را بگیرید تا به پوست پشت لب برسد.(25 ) در جای دیگر فرمودند: مجوس کندند ریش خود را و زیاد کردند شارب را ، ولی ما میزنیم شارب و میگذاریم ریش را و همین است فطرت اسلام.(26)
ایشان نه تنها این روایات را نادیده گرفتهاند، بلکه بلند نگهداشتن شارب را نشانة تصوف میدانند و حتی یک دلیل معتبر بر صحت ادعای خود اقامه نکردهاند.
تصوف از دیدگاه اهلبیت(ع)
ائمه اطهار(ع) نیز صوفیان و دراویش را مورد مذمت و نکوهش قرار داده و پیروی از آنان را جایز نمیدانند.
شیخ مفید از امام هادی(ع) روایت کرده که محمد بن حسین بن ابیالخطاب میگوید: «با امام هادی(ع) در مسجد النبی(ص) بودم که در آن حال جمعی از اصحاب آنحضرت شرفیاب حضور آن حضرت گردیدند و در میان ایشان ابوهاشم جعفری بود که او مردی بسیار بلیغ و با کمال بود نزد آن حضرت مقام و منزلتی عظیم داشت، چون اصحاب در کنارش قرار گرفتند بناگاه جمعی از صوفیه داخل مسجد شدند و حلقه زده و مشغول ذکر گردیدند. حضرت فرمودند: «به این جماعت اعتنا نکنید، آنان اهل مکر و خدعه بوده و جانشینان شیاطین و خراب کننده قواعد دین میباشند، زهد ایشان برای راحت ابدان و تهجد و شب زندهداری آنها برای صید کردن عوام است، عمری را در گرسنگی به سر برند تا عوامی را مانند خرها پالان کنند و زین بر پشت آنها دارند.(27)
در حدیث دیگر به سند صحیح از بزنطی و اسماعیل بن بزیع از حضرت رضا(ع) روایت شده است که حضرت فرمودند: «هر کس نزد او از صوفیه ذکری بشود و بزبان و دل انکار ایشان ننماید، از ما نیست و هر کس صوفیه را انکار کند مانند کسی است که در راه خدا و در حضور رسول خدا(ص) با کفار جهاد کرده باشد».(28)
والسلام علی من اتبع الهدی
محمد ساجدینیا
15/3/85
پی نوشت
1ـ قرآن ـ مائده/3
2ـ تا بنده گنابادی، سلطان حسین، رساله دفع شبهات، چاپ سوم، ص 33.
3ـ مکارم شیرازی، ناصر، مجله مکتب اسلام، سال 30- شماره اول. ص 66-67
4ـ خاوری، دکتر اسدالله، ذهبیه تصوف علمی، آثار ادبی، دانشگاه تهران 62- ج1. ص 44.
5ـ ابوالفرج ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ترجمه: علیرضا ذکاوتی. دانشگاه تهران، 68.
6ـ تابنده گنابادی، سلطان حسین، نابغه علم و عرفان، تابان، 1333، ص 48