سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوان شیعه

منشأ اعتقاد به دین( دیدگاه فروم)

-منشأ اعتقاد به دین

 دیدگاه اریک فروم(تعریف وخاستگاه دین ـ ص246)

یکی دیگر از نظریات روان شناسانه درباره علل پیدایش دین وگرایش به آن، نظریه «اریک فروم»است، ولی درعین حال که فرضیه فروم را ناقص ومردود می داند، نوعی تحلیل روان شناسانه درباره منشأدین راپاسخگو می انگارد. به باور وی، دوعامل سبب گرایش به دین است.یکی دستیابی به نگرش مشترک است ودیگری یافتن کانون سرسپردگی. 
وی ادیان رابه دو دسته تقسیم می کند ودرضمن آن، علت گرایش به هردو راامری مشترک میان آن ها می داند وتأثیریک دسته از ادیان را درتأمین نیازهایی که به خاطر برآورده ساختن آنها به دین تحقق یافته است، بیشتر می داند وبنابراین نیازمندی انسان به آن ها را عمیق تر می انگارد، اگرچه کاستی های متعددی را نیز برای آنها یادآوری می کند. 

اقسام دین: ادیان انسان گرا وادیان یکه تاز 
اگرمحتوای یک دین، رابطه میان انسان وخدارامانند رابطه میان عبد ومولی ترسیم کند، آن دین یکه تاز است؛ بدین خاطر که هرچه امر ونهی وخواسته وحکم است از خداست وبنده نقشی وبنده نقشی جز اطاعت امر ونهی وبه طورکلی فرمانبری ازاو را ندارد. رابطه میان آن دو، یک سویه است. 
اگر معارف یک دین، رابطه میان انسان وخدا را مانند رابطه میان محب ومحبوب ترسیم کند، این دین، انسان گراست؛ بدین خاطر که اولاً،چنین دینی امروفرمان کمتری دارد وثانیاً: همین فرمانها نیز،براساس محبت ارائه می شود ودرواقع نوعی همدلی، همگرایی ودرخواست طرفینی وجود دارد. دراین گونه ادیان، همان گونه که خدا براساس محبت به انسان،خواسته هایی دارد، انسان نیز برهمین اساس تقاضاهایی دارد. 
اگرچه سرانجام، این خواسته محبوب است که سرنوشت ساز است، ولی خواسته محبوب ازمحبت به محب جدانیست ودرواقع محبت به خلق مهم ترین بلکه تنها عامل ظهور خواسته های خداست. 
گمانه های مشترک فروید وفروم: 
اریک فروم، اشکالاتی راکه فروید بردین وگرایش به آن مطرح کرده است رامی پذیرد ودرواقع دیدگاه مشترکی را ارائه می کند. مهم ترین اشکالات دین وگرایش به آن از نظر فروید وفروم ازاین قرار است: 
1- دین لوازم وپیامدهای نامطلوبی دارد. مانند پیدایش حکومتهای ستمگر که به نام دین به هرگونه ستمی برمردم دست زده اند. 
2- پیدایش طبقه ای به نام عالمان دینی که ازسویی برتری فرهنگی برمردم پیدامیکند وبه خاطر همین برتری برآنها حکومت می کنند واز دیگرسو، چون به کارهای تولیدی یا مانند آن که درآمد اقتصادی داشته باشد نمی پردازند، مردم باید زندگی آن را تأمین کنند؛ از این رو،بازمالی خاصی برمردم تحمل می کنند. 
3- دین یکی ازمهمترین عوامل جنگ ها وخونریزی ها گسترده ای است که تاریخ بشر به خود دیده است. 
4- هردینی دارای یک منبع پرسش ناپذیر وموثق دارد که تعالیم ورهنمودهای آن راباید بی چون وچرا پذیرفت. پرسش ناپذیر بودن این منبع دینی وپذیرش بی چون وچرای آن سبب می شود انسان به پذیرش سخنان بی دلیل عادت کند ودرنتیجه، هرسخن بی دلیلی را بپذیرد. 
پذیرش سخنان بی دلیل، سبب تنزل فکر وفرهنگ انسان وسقوط اوازجایگاه ویژه خود است بنابراین امری ناپسند وبسیار زیان آور است هرچه که به این امر نادرست بیانجامد، بدین جهت که مقدمه سقوط وتنزل است،خود نیز نادرست وغیرقابل پذیرش است. 
به نظر«اریک فروم» انسان دو نیاز مهم داردکه جز ازطریق دین برآورده نمی شود این دونیاز عبارتند از: 
1-محوری ترین امر مربوط به بینش وجهان بینی. 
2-آنچه که به گرایش وکششهای درونی مربوط است. 
به تعبیر دیگر،هم نیازهای عقلی انسان سبب می شود که انسان به دین بگرود وهم نیازهای درونی وروحی وعاطفی وی. باچشم پوشی از نکات ویژه این دیدگاه، میتوان آن را به برخی از دیدگاههای جامعه شناسانه همانند دانست. 

نقد وبررسی:
دیدگاه «اریک فروم» انتقاد های متعددی رامی پذیرد که به برخی ازآنها اشاره خواهیم کرد: 
1-مسئولیت گریزی، عامل گرایش به دین نیست. بلکه عامل دین گریزی است؛ زیرا دین خود مسئولیت آور است. آن که به دین ایمان می آورد، نه به خاطر گریز از مسئولیت است؛ زیرا دراین صورت مسئولیت بزرگتری راکه همان دین است،نمی پذیرفت. بلکه بخاطر مسئولیت پذیری است که به دین روی آورده است. 
دین به ویژه ادیان پرشریعت که درباره اندیشه، اخلاق ورفتار انسان رهنمود دارد، انسان را درموقعیتی قرار میدهد که باید نسبت به همه جنبه های زندگی خود پاسخ گوباشد واین بزرگ ترین مسئولیت است. پس چگونه ممکن است پذیرش چنین مسئولیت سنگینی نتیجه میل انسان به مسئولیت گریزی باشد؟ 
این تعبیر لطیف قرآن کریم« بل یریدالانسان لیفجرأمامه»( قیامت ـ 5)به این نکته نیز اشاره دارد. 
2- آزادی گریزی مدلل نیست. این که انسان از آزادی مطلق وحشت دارد وازآن گریزان است، قابل اثبات نیست؛به ویژه نگاهی به تاریخ، این امر روشن ترمی شود، درتاریخ برای دستیابی به آزادی ویابرای افزایش برآزادی موجود که ازآن برخوردار بودند، نهضت های خونین بسیاری پدید آمده است. هیچ گاه آزادی از انسان به طور کامل نفی نشده است،تاگفته شود درگیریهای مهم تاریخ برای رسیدن به حداقل آزادی بوده است. انسان همیشه از برخی آزادیها برخوردار بوده است وتلاش اوبرای دستیابی به آزادیهای دیگری است که ازآن بی بهره بوده است پس انسان، آزادی گریزنیست بلکه آزادی طلب است. 
3- اگر علت گرایش به دین، تأمین نیاز مسئولیت گریزی انسان باشد واگر ادیان یکه تاز به خاطر کثرت احکام وشریعت بسیار،این نیاز رابهتر تأمین می کنند، باید این گونه ادیان بیشتر مورد توجه انسان باشد وبه آنها گرایش بیشتری داشته باشد وحال آنکه این گونه نیست. یهودیت درعین حال که از ادیان یکه تاز وپرشریعت به شمارمی رود، ولی افرادکمی به ان گرایش دارند ودرمقابل مذهب کاتولیک مسیحی، با آنکه ازادیان انسان گرا وکم شریعت است وباید نیازیاد شده راکمتر تأمین کند، ولی مورد توجه بیشتر قرار دارد ومردم به آن گرایش بیشتری داشته اند. 
مقایسه میان اقبال وتوجه مردم به دومذهب مسیحی که یکی ازآن دو ازادیان پرشریعت ویکه تاز به شمارمی رود ودیگری از ادیان کم شریعت وانسان گرا، یعنی مذهب کاتولیک وپروتستان،کاستی این نظریه را روشن ترمی کند. مذهب پروتستان با آنکه پرشریعت ویکه تازبه حساب می آید وبه شکل بهتر وکامل تری این نیاز رابرطرف می کند، ولی گرایش کمتری به آن وجود دارد؛ ولی مذهب کاتولیک با آن که کم شریعت است وبراساس این نظریه، نیازیاد شده را کمتر تأمین می کند، مورد توجه وباور بیشتری وجود دارد. پس معلوم می شود که عامل گرایش به دین، رفع نیاز مسئولیت گریزی ازطریق واگذار کردن مسئولیت همه کارها به دیگری نیست. 
مسئولیت گریزی عامل روگردانی از دین است به همین خاطر است که هرچه دین پرمسئولیت تر باشد گرایش به آن کمتر است وحتی اگر باورمندان به آن بسیار هم باشند دربخش عملی دین که مسئولیت پذیری آن آشکارتر است،عاملان به دین اند کند ودرعوض هرچه دین مسئولیت کمتری را برپیروانش تثبیت کند، پیروان بیشتری دارد ودرعمل، انسانها به بی دینی تمایل بیشتری دارند، گرچه درنظر وعقیده، پیرو دین معینی هم باشند. 
4- تناقض درگفتار از دیگر اشکالات است فرضیه فروم است؛ زیرااز یک سو مسئولیت گریزی را سبب گرایش به دین می داند. ودین را تأمین کننده این نیاز می شناسد واز دیگر سو، یکی از نتایج نامطلوب دین را تسلیم پذیری معرفی می کند. مگر تسلیم پذیری روی دیگر همان مسئولیت گریزی وواگذار کردن مسئولیت کارها به دیگران نیست؟ مگر همین امر نیازاو نیست؟ پس اولاً: چراچیزی که سبب پیدایش دین است، نتیجه آن باشد. وثانیاً: چیزی که یکی از نیازهای اساسی انسان را تأمین می کند، نتیجه نامطلوب دین به شمار رود؟ 
5-اگر انسان به رفع مسئولیت ودرنتیجه تسلیم شدن دربرابر دیگران میل دارد واین یکی ازنیازهای اوست، چرا نتیجه دین یکه تاز، استبداد ورزی نسبت به فروتران باشد وحال آنکه این امر،برمسئولیت انسان می افزاید وچرا تسلیم شدن دربرابر دیگران نامطلوب باشد وحال آنکه ازمسئولیت اومی کاهد ومیل به مسئولیت گریزی او را ارضاء می کند. 
6- اگردین به منظور ایجاد نگرش مشترک وکانون سرسپردگی پدید آمده است، باید به وضع موجود جامعه راکه تااندازه ای آن دونیازبرآورده می سازد، حفظ کند؛ درحالی که ادیان درآغاز پیدایش ،نه تنها به حفظ وضع موجود می پردازند، بلکه مشترکات جامعه را نیز درهم می ریزند وبرضدآن قیام می کنند. 
7- اگر علت گرایش به دین، دست یابی به نگرش مشترک وکانون سرسپردگی باشد، دین جایگزین خواهد داشت وحال آن که«اریک فروم» ونیز«فروید» و«یونگ» به بی بدیل بودن دین عقیده دارند. دست یابی به آن دو به وسیله نظام های سیاسی اجتماعی واخلاقی غیر دینی نیز امکان پذیر است. 
درهرصورت، این گونه فرضیه ها،برای تبیین عوامل پیدایش دین وگرایش به آن نارسایی های بسیار دارند، علاوه برآن که هیچ دلیل قابل پذیرشی ندارند وگمانه هایی غیرمدللند.