سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوان شیعه

منشأ اعتقاد به دین(دیدگاه دورکیم)

منشأ اعتقاد به دین

دیدگاه دورکیم: 

به نظر دورکیم« انسان ذاتاً خودخواه است، این خودخواهی باخودخواهی دیگران تزاحم بلکه تعارض دارد. زیرا خودخواهی، جلب منافع ودفع ضرر را بدنبال دارد، آنچه که برای منفعت است وخودخواهی اوبه جلب وتصرف درآن حکم می کند. ممکن است برای دیگران نیز منفعت باشد وآنان نیز آن را جلب وتصرف کنند یا جلب وتصرف درآن برای کسی،به ضرر دیگری باشد، بنابراین،خودخواهی بطور طبیعی به درگیریهای اجتماعی کشیده می شود ونظم اجتماعی از میان می رود، در بی نظمی اجتماعی به آسانی کسی توان دستیابی به منفعت ودفع ضرر را ندارد ازاین روبرای دستیابی انسان به منافع ولذایذخود نیازمند به روابط اجتماعی سالم است، روابط اجتماعی سالم با خودخواهی قابل جمع نیست،زیرا انسان پیوسته به دنبال کسب منافع ودفع ضرر خود است درحالی که پیدایش روابط سالم اجتماعی ودوام آن نتیجه نادیده گرفتن منافع خود است وبرفرض که کسانی باشند که توانایی جمع روابط اجتماعی سالم وخودخواهی راداشته باشند جمع زیادی از انسانها چنین توانایی را ندارند وبرفرض که بیشتر مردم از این توانایی برخوردار باشند دست کم تعدادی از انسانها چنین توانایی را ندارند. بنابراین بطور طبیعی، همیشه افراد سرکش وطغیانگر که بخاطر منافع خود منافع دیگران را به خطر می اندازند ونظم اجتماعی را مختل می سازند وجود خواهند داشت. وجود چنین افرادی سبب رقابت در نادیده گرفتن نظم اجتماعی ودستیابی به منافع شخصی خود وپایمال کردن حقوق ومنافع دیگران است. این وضعیت برای بیشتر مردم قابل تحمل نیست، زیرا دراین شرایط نگرانی،نا امنی ومانند آن لذت آنچه رانیز که مردم دارند از میان می برد، پس مردم برای محدود ساختن افراد سرکش ونیز پیشگیری از رقابتهای ناسالم که نتیجه دستیابی افراد سرکش به منافع ویژه ای است، چاره ای جز وضع قوانینی که به پیدایش تحکیم ودوام روابط اجتماعی سالم بیانجامد، ندارند. 
انسانها بخاطر چنین وضعیتی که گریز ناپذیر است، قوانین ومقررات مورد نیاز را وضع می کنند وضع این قوانین به دو صورت انجام می شود.
1- وضع رسمی قانون: مانند مکتوب کردن،اعلام نمودن وبالاخره چیزی مانند وضع قوانین بوسیله قوه قانونگذاری.
2- وضع غیررسمی آن،مانند تشویق،توبیخ وسایر واکنشها نسبت به برخی ازرفتارها به گونه ای که پسندیده وناپسند بودن آن ها برای همگان شناخته شود. 
این قوانین که بوسیله انسان وضع شده است در درون مردم نفوذمی کند وبا گذشت دوره ای که انسان بخاطر منافع خود به آنها پایبندبوده است، نوعی حرمت وقداست به خود می گیرد وپس از گذشت زمانی، فراموش می کندکه آنچه برای او محترم است، همان قوانین خود نهاده ای است که بخاطر حب به ذات خود وضع کرده است، این همان فراموشی وغفلت از خودجمعی است که ازآن به دین تعبیرمی شود. 
آنچه راکه انسان برآن نام دین نهاده است،قوانین خود ساخته ای وفراموش شده ای است که بخاطر سودمندی آن، در درون او رسوخ کرده است. یعنی همان من جمعی یا جامعه است که مردم آن را خدا ودین نامیده اند.( تعریف وخاستگاه دین، ص 224)
نقد دیدگاه دورکیم: 
1- ازمشکلات نظریه دورکیم این است که بارابط اخلاقی میان تمام انسانها، که درادیان مختلف برآن تأکید می شود، جور درنمی آید. درتعالیم تمام پیامبران بزرگ وعالمان دین براین نکته تأکیدشده است که خدا تمام انسانها را دوست دارد وتمام انسانها را دعوت می کند که با یکدیگر مانند برادر وخواهر زندگی کنند. این اصل، اصل اخلاقی جهان شمول است،یعنی تمام ادیان الهی، انسانهای مختلف با نژادهای گوناگون را درحکم اعضای جامعه واحدی می داند.( درآمدی برمنشأ دین، ص117)
بنابرتحلیل دورکیم، خداوسایر مفاهیم دین بازتاب نیازهای جامعه هستند،اگراین گونه مفاهیم بازتاب جامعه های خاص هستند،چگونه این ادیان به کل جهان انسانیت ناظرند؟ 
بعبارت دیگر،بنابه نظر دورکیم دین ندای گروه است که درجهت حفظ امتیازات خاص گروهی است. بنابراین دین واحکام آن ممکن نیست به کل بشریت ناظرباشد. ندای خدا، ندای گروه می شود واز طرف دیگر، درادیان ندای خداناظر به گروهها نیست. بلکه به تمام انسان متوجه است. (میک،جان، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، الهدی، 1372،ص76)
2- معیاری برای تقسیم خود انسان به فردی وجمعی ارائه نکرده است،این که حقیقت انسان مرکب از دوواقعیت باشد،نه تنها مدلل نیست، بلکه تصور روشنی هم نمی توان ازآن داشت. آنکه لذت می برد،ممکن است از پدیده های متفاوتی لذت ببرد ولی یک حقیقت است که ازآن پدیده ها لذت می برد. لذت بردن از غذاخوردن ونیز غذا دادن به یک گرسنه ناتوان،هردومربوط به نفس یا خود انسان است نه مربوط به دو حقیقت، شاید بتوان گفت انسان دارای یک است، ولی خود او دارای مراتب است،این نکته شاید تااندازه ای ازقوت انتقاد بکاهد ولی کاملاً آن را حل نمی کند.( تعریف وخاستگاه دین ، ص225)
3- اگراین فرضیه درست باشد. باید همه دین باوران ازخود جمعی خویش بیگانه وآن را به فراموشی سپرده باشند وحال آنکه نه تنها چنین نیست، بلکه خلاف آن شواهد بسیاری دارد. 
زیرا درمیان انسانها افرادی 
که دارای روح جمعی باشند وبه اصطلاح خود جمعی را فراموش نکرده باشند کم نیستند. (همان. 226)
4-دردین بخش عقلانی ومعرفتی وجود دارد، که نمی توان آن را بافرضیه هایی ازاین دست توجیه یا رد کرد. پاسخ بخش عقلانی دین باید عقلانی باشد وحال آنکه این فرضیه از چنین جنبه ای تهی است.( همان. 227)
5- بنابرنظریه دورکیم مفهوم خدا نماد جامعه است پس اگر اعضای جامعه به حقیقت نداشت مفهوم خدا ومابازای عینی نداشتن آن پی ببرند، این مفهوم دیگر نیرویی باخود نخواهد داشت، پس درصورت آگاهی یافتن انسانها از این نکته، جامعه دیگر نخواهد توانست که ازاین مفهوم به نفع خود بهره برداری کند، اما واقعیت برخلاف این بوده است. 
دینداران اعتبار مفهوم خداراباجامعه مربوط نمی دانند وعلی رغم این گونه تحلیل ها بازبا اعتقاد به چنین موجودی، افعال اخلاقی خود را انجام می دهند.( درآمدی برمنشأ دین، ص 118.)