سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوان شیعه

تعارض علم و دین(5)

راه های حل تعارض:

دریک تقسیم بندی کلی می توان رهیافتهای کلی درحل مشکل تعارض علم ودین را به شرح         ذیل برشمرد.

الف)برخی ازمتفکران سعی کرده اند تاباتفکیک قلمروهای علم ودین به حل این مشکل بپردازند، گالیله دربرخی از نوشته هاواظهارنظرهایش برتفکیک قلمروهای علم ودین تأکید می کند.[1]یعنی دین وعلم رابه گونه ای تعریف کنندکه هیچ قلمرو مشترکی نداشته باشند. همچنین کانت وپیروان او، با تفکیک قلمرو عقل نظری از عقل عملی وتأکید برناتوانی عقل نظری برای اثبات مدعیات مابعدالطبیعی وقرار دادن دین واخلاق درحوزه عقل عملی،برتفکیک وجدایی قلمروهای علوم تجربی ودین تأکید دارند.[2]

برخی از فیلسوفان اگزیستانسیا لیزم نیزبرجدایی هرچه بیشترحوزه دخالت علم ودین تأکید کردند،آنها حوزه شخصی انسانی از حوزه شیء غیر شخصی، سعی دراثبات ونشان دادن جدایی حوزه های علم ودین کرده اند.[3]

ب)راه حل دیگر،تأکید برراه حل های زبانی است،دراین راه حل،برتمایز واستقلال زبانهای علم ودین تأکید می شود، همان گونه که قبلاً نیز اشاره کردیم. وحدت در زبان شرط اساسی بروز هرگونه تعارض یا توازی درحوزه علم ودین است.

این راه حل بیشتر درمیان فیلسوفان تحلیلی مشرب قرن بیستم رواج دارد.

آنها به تبعیت از ویتگنشتاین دوم، برتفکیک بازیهای زبانی درحوزه علم ودین تأکید می کنند.

همچنین درمیان متکلمان مسیحی ومسلمان، افراددیگری نیز وجود دارند که برتفکیک زبانهای علم ودین تأکیدمی نمایند، برخی از آنها،باعرفی شمردن زبان دینی، سعی دارند تمایز آن را از زبان غیر عرفی علم جدید نشان دهدن برخی نیز با سمبلیک دانستن زبان دینی وغیر سمبلیک شمردن زبان علمی، برای حل مشکل تعارض، تلاش می کنند.[4]

ج)راه حل دیگر،نفی واقع نمایی از یکی از دوطرف این تعارض است،تعارض علم ودین ونیز توازی علم ودین، درصورتی رخ می دهد که ما افزون بروحدت درقلمرو ونیز زبان، شأن واقع نمایانه ای برای

قوانین علمی وظواهر ونصوص متون مقدس قائل باشیم.

به عبارت دیگر،درصورتی قوانین علمی با متون مقدس، تعارض یا توازی پیدامی کنند که برای آنها، شأن حکایت از واقع واخبار از واقع وتصویر بودن برای واقع قائل باشیم. دراین صورت بعضی از قوانین علمی واقعیت رابه گونه ای ترسیم می کنند وبعضی از متون مقدس آن رابه گونه ای کاملاً متفاوت تصعید می نمایند ودراینجاست که بحث تعارض علم ودین ورهایی ازچنگ آن، بطور جدی مطرح میشود.

ولی اگر مابرای قوانین علمی ویا نصوص وظواهر دینی چنین شأنی قائل نباشیم ودرباره یکی ازآن ها دیدگاهی ابزار انگارانه داشته باشیم وآن را صرفاً«افسانه های مفید»به شمارآوریم، آنگاه تعارض بین آنها مرتفع می گردد،زیرا دراین صورت یکی از دوطرف ناظر به واقع وتصویرگرآن است وطرف مقابل،درصدد حکایت از واقع وبیان آن نمی باشد.[5]

درمیان فیزیکدانان جدید وبرخی ازفیلسوفان علم،این دیدگاه است که فیزیک جدید را نه تصعیدی صادق ازواقعیت، بلکه ابزاری برای محاسبه وپیش بینی پدیدارهای تجربی دانستند.

د)راه حل دیگر،تفصیل درقضایای علمی وتأویل کتاب مقدس دربرابرمسلمات علم جدید است. گالیله پراز تفکیک علومی که به اثبات رسیده اندو علومی که فرضیه بود وهنوز به اثبات نرسیده اندومی نویسد: اگر قضیه ای از قضایای دسته اول (به اثبات ریسده)بامعنای ظاهری عبارات کتاب مقدس مغایرت داشته باشد. درآن صورت برطبق عرف وعادت مذهبی باید معنای آن عبارات مجدداًتفسیرشود ولی درباره قضایایی که درعلم،عنوان شده ولکن کاملاً مدلّل نگردیده اند هرقسمت از آنها که مغایربا کتاب مقدس باشد، باید بی شک آن قسمت خطاتلقی شده وخطا بودن آن باتمام وسایل ممکن به   

اثبات برسد.[6]

گالیله درادامه می نویسد«. . . . اگر دلیلی واقعی در دست بود که نشان دادکه خورشید درمرکز جهان است وخورشید به دور زمین نمی گردد،بلکه زمین به گرد خورشید می چرخد. دراین صورت، دراقدام به تفسیر عبارات کتاب مقدس که تعلیمش مغایر با این موضوع به نظر می رسد،تمام جوانب امر را عایت کنیم ونیز خواهد بودکه اظهار نماییم که به درک آن نائل گردیده ایم تااینکه عقیده ای راکه بعنوان یک حقیقت به اثبات رسیده است، ناصواب بشماریم.[7]

نمونه ای از این تفصیل بین مسلمات علما وغیرمسلمات علمی را نیز می توان در تفسیر المیزان « درذیل آیات 5تا10 سوره صافات به هنگام بحث از رانده شدن شیاطین بوسیله شهابهای آسمانی، مشاهده کرد، که علامّه طباطبایی(ره)درتوجیه آیه می نویسند:این بیاناتی که درکلام خدای متعال دیده می شوند،ازباب تمثیل هایی هستند که به منظور تصویر حقایق خارجی از قلمرو حس زده شد، تاآنچه راکه خارج از قلمرو حس است بصورت محسوس درآورد ودرافهام بگنجد، همچنانکه خود خدای‌متعال درقرآن فرموده است: وتلک الامثال نظربها الناس ومایعقلها الاالعالمون«واین گونه مثال ها درکلام خدای تعالی بسیار است از قبیل عرش، کرسی، لوح،کتاب و . .. 

بنابراین،مراد از آسمانی که ملائکه درآن منزل دارند. عالمی ملکوتی خواهد بودکه افقی عالی تر از افق عالم ملک ومحسوس دارد. ومراد از نزدیک شدن شیطان به آسمان واستراق سمع وبه دنبال ان هدف شهابها قرار گرفتن، این است که شیاطین می خواهند به عالم فرشتگان نزدیک شوند وازاسرار خلقت وحوادث آینده سردرآورند وملائکه ایشان را بانوری از ملکوت،که شیاطین تحمل آن را ندارند دورمی سازند ویا مراد این است که شیطان ها خود رابه  حق نزدیک می کنند تاآنکه آن را با تلبیس ها ونیرنگهای خود بصورت باطل جلوه دهند ویا باطل را با تلبیس بصورت حق درآورند، ولی ملائکه رشته های آنها را پنبه کرده وحق صریح را هویدا می سازند.[8]

همچنین،علامه طباطبایی درباره خلقت آدم که به حسب ظاهر بانظریه تکامل داروینی تعارض دارد،  می نویسد:

آیات کریمه قرآن ظاهر قریب به صریح است دراینکه بشر موجودی امروزی، از طریق تناسل منتهی به یک زن وشوهر معین می شودکه قرآن نام آن شوهر را آدم معرفی کرده است ونیز صریح است دراینکه این اولین فرد بشر وهمسرش ازهیچ پدرومادری متولد نشده اند،بلکه از خاک یا گل ولای زمین خلق شده اند. این همان معنایی است که آیات، باظهور قوی خود برآن دلالت می کنند، چیزی که هست ظهور آیات دراین معنی به حد صراحت نمی رسد ونص دراین معنا نیست تا نشود آن را تأویل کرد. از سوی دیگر از ضروریات دینی هم نیست تامنکرآن مرتد از دین باشد.[9]

فرضیه دیگر این است که نسل حاضر منتهی شود به یک جفت انسان،مثل انسان کنونی کامل ودارای عقل که آن یک جفت با جهش وتطور از نوعی دیگر از انسان که ازنظر ظاهری انسان بوده، ولی فاقد کمال فکری بوده،پیدا شده، آنگاه به حکم تنازع بقا وبقای اصلح نسل تکامل نیافته منقرض شده وانسان تکامل یافته باقی می ماند. این فرضیه با آیات قرآن سازگار نیست ونمی توان آن را برقرآن تحمیل کرد چراکه آیه« ان مثل عیسی عندالله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون» آن را باطل می کند علاوه براین، این گفتار فرضیه ای صرف بیش نیست.[10]




1 خوابگردها، آرتورکوستلر،ترجمه منوچهر روحانی.

2 علم ودین، ایان باربور، ص 91

3 همان، ص 147

4 زبان دین، امیرعباس علی زمانی، ص 195

5 علم، عقلانیت ودین، ص141

6 خوابگرد ها، آرتور کوستلر، ص 523

7 همان. ص 528

8 المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی ، ج 17ص 196

9 المیزان ، ج 16ص169

10همان، ص 269