سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوان شیعه

دراویش چه می‏گویند؟(1)

                                          تصوف در بوته نقد

سحرگه رهروی در سرزمینی                                              

  همی گفت این معما با قرینی

که ای صوفی شراب آنگه شود صاف                                           

 که در شیشه بماند اربعینی

خدا زان خرقه بیزار است صد بار

که صد بت باشدش در آستینی

نمی‌بینیم نشاط«عیش» درکس  

نه درمان دلی نه درد دینی

درونها تیره شد باشد که از غیب               

چراغی بر کند خلوت نشینی

نه حافظ را حضور درس خلوت

نه دانشمند را علم الیقینی

                                     «حافظ شیرازی»

پیامبر گرامی اسلام(ص) بعد از 23 سال تبلیغ و ترویج دین مبنی اسلام و احیای ارزشهای انسانی و هدایت بشریت از ظلمت و جهل به نور و معرفت، قالب جسمانی را رها کرده و به سوی محبوب شتافتند.

اما هنوز پیامبر(ص) را غسل نداده بودند یا بهتر است بگوئیم هنوز در بستر بیماری بود که ساز مخالفتها زده شد و فریاد «حسبُنا کتابُ الله» دریای اسلام را متلاطم نمود. گویی مسلمین اجرای غدیر و انتصاب علی (ع) جانشینی پیامبر(ص) را فراموش کرده و یا هیچگاه حدیث ثقلین را نشنیده بودند.

پس از این تفرقه بزرگ، قبح فرقه‌سازی شکسته شد، البته هر چند منشأ این تفرقه، مسائل سیاسی بود، اما بهانه‌ای برای پیدایش فرق اعتقادی و غیره شد و پس از آن هر کس به بهانه‌ای برای خود علمی برافراشت و ادعای ناجیه بودن را به دوش کشید؛ زیرا می‌‌خواستندخود را مصداق این روایت پیامبر اسلام (ص) جلوه دهند که فرمودند: امت حضرت موسی(ع) پس از او به هفتاد و یک فرقه و امت حضرت عیسی (ع) پس از او به هفتاد و دو فرقه تقسیم شده‌اند و امت من پس از من به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد و تنها یکی از این فرقه‌ها اهل نجات است.

از جمله فرقه‌هایی که بعد از رحلت پیامبر(ص) تأسیس شد، فرقه«تصوف» بود که همواره مدعی حقانیت بوده و نقطه شروع سیر و سلوک الی الله و نجات از گمراهیها را خانقاه می‌دانست.

این گروه از زمان پیدایش تاکنون، دوران متعدد و متنوعی را گذرانده و به مرور زمان و ضمن در نظر گرفتن شرایط زمان و مکان و سیستم حکومتها، شکافی بین این طریقتها حاصل گردید

و نسبتاً فرق و یا پیروان متعددی در این میان به وجود آمد.البته لازم به ذکر است که واژه تصوف، مشترک لفظی استکه هم عرفا را در بر می‌گیرد و هم دراویش مقیم خانقاه را. عرفای حقیقی مردان سیر و سلوکند که هیچ امتیاز ظاهری با دیگران ندارند، در حالی که صوفیه(دراوش) به‌قول شهید مطهری کسانی هستند که یک سلسله افکار و اندیشه‌ها و حتی آداب و مخصوص در معاشرتها و لباس پوشیدنها و احیاناً آرایش سر و صورت و سکونتی در خانقاه و غیره به آنها به عنوان یک فرقه مخصوص مذهبی و اجتماعی رنگ مخصوص داده است. مراد از تصوف در این مقاله گروههایی است که صدها آداب از خود اختراع کرده و بدعتها ایجاد نموده‌اندو از اشتراک لفظی تصوف سوء استفاده کرده و خود را در سلک عرفا قرار می‌دهند. البته عرفا نه تنها صوفیه فعلی را از خود نمی‌دانند، بلکه ایشان را مورد مذمًت و سرزنش قرار می‌دهند.

حال جای این دغدغه هست که با وجود فرق و مذاهب متعدد و با تشتت آراء، کدام مذهب یا فرقه، حق، مورد اعتماد و ناجیه  است؟

برای پاسخ به این سؤال باید دید فرقه ناجیه چه شاخصه‌ها و ملاکهایی دارد؟

معیار فرق ناجیه

حداقل می‌توان برای فرقه ناجیه و حق دو شاخصه مهم لحاظ کرد:

1ـ تأ سیس در زمان پیامبر: طبق آیه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»(1) لازم است که مذهب حق در زمان حیات حضرت رسول خدا(ص) تأسیس شده و به امضای حضرت رسیده باشد و آنچه قطعی است این است که مراد از اکمال دین، ولایت حضرت علی(ع) می‌باشد.

2ـانطباق با قرآن و سنت: با توجه به حدیث ثقلین، مذهبی ناجیه است که منطبق با قرآن و سنت باشد، زیرا حضرت فرمودند: «ان تمسکتم بهما لن تضلّوا ابداً»، یعنی کتاب بدون سنت و سنت بدون کتاب هر دو گمراهی است.

سنجش با معیار حق

برای آگاهی طالبان حق و حقیقت و تمیز عرفان حقیقی از عرفان ساختگی صوفیه، فرقه تصوف رابا شاخصه‌های مذکور مورد سنجش قرار داده تا حقانیت یا عدم حقانیت ایشان آشکار گردد.

معیار اول: تاریخ تأسیس و  پیداش تصوف

گروهی از بزرگان اهل تصوف، تاریخ پیدایش صوفیه را به زمان حضرت رسول اکرم(ص) نسبت داده‌اند و گروهی دیگر این فرقه را منسوب به زمان مولی الموحدین علی(ع) می‌دانند.

ایشان مستند خود را روایاتی از پیامبر اسلام(ص) و حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) می‌دانند مثل این روایت که پیامبر(ص) فرمودند: بر اهل تصوف و صاحبان خرقه طعن نزنید که اخلاقشان، اخلاق انبیا و لباسشان، لباس انبیاست.(2)

این روایات را سلطان حسین تابنده گنابادی، از قول ابن ابی جمهور احساوی از کتاب غوالی اللئالی نقل کرده است که نویسنده این کتاب نزد علمای علم حدیث محکوم به سهل انگاری و خلط درست و نادرست شده است(3)، حتی دکتر خاوری ـ از بزرگان فرقه ذهبیه ـ  نیز ایشان را مورد اعتماد ندانسته و روایات منسوب به پیامبر اسلام(ص) و حضرت علی(ع) در مدح تصوف را مجهول می‌داند.

اما قرائن و شواهد گویای آن است که پیدایش تصوف مربوط به قرن دوم هجری ـ عصر امام صادق(ع)ـ می‌باشد.

آن قرائن و شواهد عبارتند از:

1ـ ابن الجوز می‌نویسد: اسم صوفی اندکی قبل از سال 200 هجری پیدا شد.(5)

2ـ سلطان حسین تابنده گنابادی ـ از سران صوفیه ـ معترف است که پیدایش این کلمه در اسلام موقعی بود که مسلمین شروع به گرفتن علوم از یونان نموده و ضمناً کلمات یونانی را به عربی در می‌آوردند.(6)

3ـ تاریخ گواه آنست که اولین صوفی، ابوهاشم کوفی (م 161 هـ) است که معاصر با امام صادق(ع) (م 14 هـ) می‌باشد.(7)

4ـ روایاتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) که ظهور صوفیه در آینده را پیشگویی فرموده‌اند(8) و همچنین مناظرة امام صادق(ع) با سفیان ثوری و استاد ابوهاشم کوفی به همراه جمعی از اهل تصوف که در کتب روایی مفصلاً منقول است(9)

و همچنین روایاتی از امام صادق(ع) دال بر ظهور تصوف در این زمان می‌باشد. مثل روایت احمد بن محمد بزنطی که می‌گوید: مردی به حضرت صادق(ع) عرض کرد: در این زمان قومی پیدا شده‌اند که به آنها صوفی می‌گویند: دربارة آنها چه می‌فرمائید؟ حضرت فرمودند:

ایشان دشمنان ما هستند پس هر کس به آنها میل کند از آنان است و با آنان محشور خواهد شد و بزودی کسانی پیدا می‌شوند که ادعای حجت ما را می‌کند و به ایشان(صوفیه) نیز تمایل نشان می‌دهند و خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنانرا به خود می‌گذارند و سخنانشان را تأویل و توجیه می‌نمایند. بدان که هرکس به ایشان تمایل نشان دهد از ما نیست و ما از او بیزاریم و هر کس آنانرا ردّ و انکار کند مانند کسی است که در حضور پیامبر اکرم(ص) با کفار جهاد کرده است. (10)

معیار دوم: انطباق با قرآن و سنت

تأمل در کتب، گفتارها و رفتارهای صوفیه وعرضه آنها به قرآن و سنت، این مکتب را به چالش کشانده و موجبات رسوایی صوفیه را فراهم می‌سازد.

در واقع صوفیه برای نظام دادن به تشکیلات خانقاهی و فرقه‌ای ناگزیر به نوآوریهایی در دین شده‌اند که با قرآن و سنت تعارض دارد که در این بخش به بررسی بعضی آنها می‌پردازیم.